بدلیل با لا بودن حجمی اطلاعات ممکن است سایت تا لوده کامل مدتی طول بکشد در صفحه اصلی شما قادربدیدن بیست مطلب آخر می باشید و هرهفته بصورت یک بخش از قسمت مطالب گزشته قابل دسترسی می باشد.برای راحتی در دسترسی به مطالب از قسمت دسته بندی مطالب استفاده نمائید.
هموطنان ایرانی در این دوره از زمان بدلیل بالا بودن تبادلات بالای اخباری و اطلاعاتی و زیادشدن خبرگزاریهای مختلف داخلی و خارجی , بدلیل آگاه سازی شفاف و داشتن اخبار و اطلاعاتی بدور از دروغ و جهت گیریهای مختلف سیاسی بوسیله بعضی خبرگزاریهای دولتی و حتی خصوصی و گمراه کردن افراده جامعه بر آن شدیم تا با ساختن این سایت درمیان خبرها و بیانیه های مختلف گروهی که بوسیله خبرگزاریهای رسمی درج می شود آن اخباره درست را گردآوری کرده و برای شما به نمایش بگزاریم. شما نیز در این سایت می توانید برای هر مطلب اظهار نظر کرده و نظر خود را برای آن مطلب ارسال و دردیده عموم قرار دهید و هم با نظرهای دیگران آشنا شوید. شما می توانید برای بهتر شدن این سایت انتقادات و پیشنهادات خودرا ارسال نمایید و درصورت داشتن خبر , فیلم , عکس و یا مطلبی با داشتن منبعی معتبر آن را با آدرس منبع ارسال و درصورت تمایل به نام شما ما آن را به نمایش بگزاریم. در این سایت بیشتر اخبار و خبرها مربوط به مسائل گروه جنبش مردمی سبز و دیگر مسائل پیرامون آقای میرحسین موسوی مانند بیانیه های رسمی ایشان و آقای کربی و مسائل بعد از انتخابات خواهد بود بیشترین مطالب برگرفته از سایتهای ,ارس و دیگر خبرگزاریهای معتبر داخلی و خارجی میباشد

اطلاعیه جنبش سبز.جنبش در نظر دارد در اوایل سال جدید اقدام به تاسیس جزب سبزهای ملت ایران نماید: جنبش سبز در نظر دارد در اوایل سال نو با توجه و مراعات بند بند قانون اساسی و قوانین احزاب که در قانون اساسی قید شده , اقدام به تاسیس حزب سبزهای ملت ایران نماید ادامه مطلب..... ميرحسين: راه سبز هیچ نماینده و سخنگویی در خارج ندارد. مهندس موسوی در این گفت و گو که در آستانه ۲۲ بهمن ماه مصادف با سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی انجام شد از دست دادن مشروعیت را عامل اصلی فروپاشی حکومت مستبد و ادامه مطلب....

بازدید کنندگان عزیز دیدن فیلمها و کلیپهای موجود در این سایت بدلیل داشتن تصاویر دلخراش به افرادیکه مشکلات قلبی و روحی دارند و بخصوص کودکان توصیه نمی شود.

دل میرود ز دستم ، صاحب دلان خدا را ... ما انقلاب کردیم یا انقلاب ما را ؟؟؟؟

0 نظرات
خبرهای لحضه به لحضه تظاهرات مردم در روز 22 خرداد 1389 بوسیله لپ تاپ زنده از سطح شهر

 
در میدان ونک و ضلع جنوبی که ما ایستاده ایم میدان ونک درحال تبدیل شدن به یک جهنم واقعیست.
شمایکه نزدیک به ونک هستید برای یاری ما و هموطنان خود بیایید.


ادامه مطلب ...

شروع به کاره مجدد سایت

0 نظرات
با درود به شما بازدید کنندگان و یاران ایرانی ما در تمام جهان که ما را با نظرها و ایمیل های خود تا امروز یاری و همکاری نمودید.
از زمان تعطیلی سایت تا به امروز تعداده بسیار زیادی نظر و ایمیل برای این سایت از طرف شما مردم جهت بازگشایی و فعالیت مجدد سایت ارسال شده که ما نیز بنا به رسالت خود و احترام به ایرانیان و یاران همیشگی و بازدیدکنندگان بسیاره خود مجدد این سایت را فعال و با تعداده بیشتره نویسنده آغازه فعالیت مجدد این سایت خبری و تحلیلی را اعلام میکنیم.
باشد تا ایرانی آزاد و مرفح داشته باشیم
رسالت این سایت تنها خبر رسانی شفاف و منتشر یافته از مجاری دولتی و کشوری می باشد که بازدیدکنندگان میتوانند نظر و نقد خود را نسبت به هر مطلب با درنظر گرفتن اخلاق و شئونات ابراز و منتشر نمایند
تاریخ شروع به کار و فعالیت مجدد این خبررسانی 1389/3/28 خورشیدی و 210/11/6 میلادی
آیکون آمار و بازدید از تاریخ فوق مجدد از صفر فعال میگردد


ادامه مطلب ...

تعطیلی این سایت و دلیل آن

0 نظرات

تا اطلاع ثانوی این سایت تعطیل میباشد و اخباره جدیدی انتشار نخواهد یافت
تا به امروز ما از هرگونه توهین به اشخاص یا گروهی پرهیز نموده و تمامی مطالب را برگرفته از خبرگزاریهای معتبر و اخباره انتشاریافته گلچین کرده و در این سایت گردآوری نموده و انتشار دادیم.در بعضی موارد نیز مطالبی که در ایران انتشاره وسیعی بوسیله مجاری دولتی حتی , پیداکرده بود و گاهن میشد از کلماته بکار رفته در آنها برداشتی توهین آمیز گرفت را حذف و با کلماتی دوروست تر جایگزین نموده ایم.
اما بارها آدرس ما فیلتر شد. به همین دلیل اقدام به تعطیلی سایت تا اطلاع ثانوی نمودیم 
این سایت تنها محلی برای گردآوری اخبار و مطالب معتبر و تحلیل آنها بوسیله بازدید کنندگان تاسیس گشته بود و چیزی بیشتر 
ادامه مطلب ...

اطلاعیه جنبش سبز-در نظر دارد در اوایل سال نو اقدام به تاسیس حزب سبزهای ملت ایران نماید

0 نظرات
اطلاعیه جنبش سبز 
 جنبش سبز-در نظر دارد در اوایل سال نو اقدام به تاسیس حزب سبزهای ملت ایران نماید
جنبش سبز در نظر دارد در اوایل سال نو با توجه و مراعات بند بند قانون اساسی و قوانین احزاب که در قانون اساسی قید شده , اقدام به تاسیس حزب سبزهای ملت ایران نماید.
این حزب با توجه به کلیه قوانین جاری کشور در سراسر ایران پهناور اقدام به گرفتن عضو و ایجاد تشکل حزبی خواهد کرد و نیز ملزم به اجرای کامل مفاد قانون اساسی و مصوبات و تبصره های آن خواهد بود و بر اساس قانون به فعالیتهای خود ادامه خواهد داد.
لذا از مردم در سراسر ایران پهناور تقاظا بعمل خواهد آمد تا جهت قانونمند کردن مبارزات خود در راه مطالبات مدنی و شهروندی که در قانون اساسی تضمین شده به طور رسمی و قانونی به عضویت رسمی این حزب لبیک گفته و در تصمیمات کشور برای آینده خود و فرزندان خود حضور فعال و رسمی و قانونی داشته باشید.
مراتب به اطلاع خواهد رسید
ادامه مطلب ...

مهدي كروبي در جمع دانشجويان و جوانان شاخه حزب اعتماد ملي: جمهوری اسلامی دچار استبداد زدگی شده است

0 نظرات
مهدي كروبي در جمع دانشجويان و جوانان شاخه حزب اعتماد ملي:
جمهوری اسلامی دچار استبداد زدگی شده است
.  به گزارش خبرنگار سحام نیوز، حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی در دیدار با جمعی دانشجویان و جوانان شاخه حزب اعتماد ملی استان اصفهان و گیلان به ایراد سخنرانی پرداخت. مهدی کروبی در این دیدار ضمن خوش آمد گویی به میهمانان ضمن تبریک عید باستانی نوروز به تمام ایرانیان و فارسی زبانان کفت: سالی که گذشت و آن ماجرای انتخابات و پیامدهایی که داشت توام با مشکلاتی بود که خداوند را شاکرم برای اینکه در عبور از این تلخی ها یاریمان کرد. مهدی کروبی افزود: واقعیت این بود که ما برای تغییر در اوضاع فعلی کشور وارد این انتخابات شدیم و چون متاسفانه جمهوری اسلامی از مسیر خود منحرف شده بود تلاش کردیم و میکنیم تا جمهوریت به معنای واقعی خود یعنی متکی بر رای مردم و اسلامیت که دین اصلی مردم این سرزمین است به صورت درست اجرا شود. همان جمهوری اسلامی که در ابتدای انقلاب امام فرمودند، اما متاسفانه جمهوریتی که از درون نظام برخاسته دچار استبداد زدگی شده است و انتخابات اینچنین بی خاصیت شده و فقط اسم و تشریفاتی از آن باقی مانده آنهم با دخالت های متعدد و اعمال نفوذ های فراوان از جانب برخی افراد. لذا میخواهم بگویم که من از همان انتخابات مجلس هشتم متوجه شدم که با ادامه این روند دیگر در ایران انتخابات به معنای واقعی برگزار نخواهد شد.
دبیرکل حزب اعتماد ملی در ادامه افزود: من همیشه در برای خوب برگزار شدن انتخابات تلاش کردم ، همچنین برای گرفتن صلاحیت افرادی که واقعاً به ناحق رد صلاحیت شده بودند.من احساس کردم که انتخابات مجلس هشتم دیگر از آن قماش نیست؛ هرچه تلاش میکنیم کمتر به نتیجه میرسیم و اینکه در شورای نگهبان به جز یکنفر و آنهم دبیر شورا کسی کاره ای نیست و برخی پرونده ها در شورا اصلاً مطرح نمیگردد و برای اولین بار بود که شنیدم یک گروه پرونده افراد را کارشناسی و تعیین میکنند ؛ حالا این گروه چه کسانی هستند نمیدانم!؟ تا اینکه بعد از انتخابات مجلس هشتم از دوست محترممان، جناب آقای امامی جمارانی خواستم تا جلسه ای را ترتیب دهند و از بزرگان مجمع روحانیون مبارز و دوستان دعوت کردند و من گزارشی در آن جلسه ارائه کردم که بسیار برایشان تازگی داشت. به آنها گفتم”انتخابات سالم دیگر برگزار نخواهد شد،اگر این موضوع حل نشود ماجرای مشروطه و انتخابات بی خاصیت را در پی خواهد داشت”. لذا این اندیشه و فکر من صرفاً بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری نیست و این انفجار و اعتراضات مردمی فقط برای این انتخابات نبود چراکه از مجالس هفتم و ریاست جمهوری نهم به بعد و رد صلاحیت های کشترده باعث این انفجار و حوادث این چنینی شد.
بحث ما اینست که باید علت ریشه یابی شود؛ حاکمیت که از بررسی آن سر باز میزند و بجای حل مشکل، آن را به بیگانگان ارتباط میدهد و ما شاهد گرفتاری عده ای از مدیران عالی رتبه کشور با سابقه مدیریتی بالا و حمله به مطبوعات و بازداشت شدن روزنامه نگاران و دانشجویان به این گستردگی هستیم که قطعاً بی سابقه بوده. در همین سال جاری بیش از ۱۰ روزنامه و نشریه توقیف شد؛ به مراکز علمی حمله و بسیاری از دانشجویان را دستگیر و محاکمه کردند، آنهم در سطحی وسیع!
کروبی افزود: آقایان میگویند ۸۵% مردم بر سر صندوق های رای رفتند و رئیس جمهورشان را با رای بسیار بالایی رقبای خود را شکست داد. در صورتی که سه رئیس جمهور قبلی کشور در ۲۴ سال و هرکدام دو دوره پیاپی؛ رئیس جمهور این کشور بودند. دوتن از این بزرگان در انتخابات دوره دومشان با آراء کمتر و فاحش و قابل تاملی نسبت به دور اول پیروز شدند و تنها نفر سوم توانست با آراء نسبتا بیشتری یعنی ۱میلیون و نیم رای بیشتر نسبت به دور اول در انتخابات پیروز شود، در عین حال که شرکت کننده کمتر بود. حال چگونه باید باور کرد که دولت فعلی با اینهمه تورم و اعتراضات و بیکاری و روابط بین الملل ضعیف اینبار از طرفی ۷ میلیون(نتایج دور دوم سال ۸۴) و از طرف دیگر ۱۷ میلیون(نتایج دور اول سال ۸۴) رای بیشتر کسب کند!! مگر در دوره اول چه معجزه و شق القمری کرده که مردم بخواهند دوباره ریاست ایشان بر قوه مجریه تکرار شود؟ دولتی که بیشترین اعتراضات و جابجایی مدیران و البته لطایف زیادی را نیز به همراه داشت. آیا تعداد زیاد شرکت کننده در انتخابات و آراء خاموشی که اینبار به پای صندوق رای آمدند برای تغییر رئیس جمهوری که میخواست جهان را مدیریت کند نبود؟چرا که روسای جمهور قبلی مدعی نشده بودند برای ۶۰ کشور الگو هستند و در سازمان ملل هاله نور آنها را فرا گرفته باشد!! آیا شرایط سخت اقتصادی انگیزه برای حضور مردم در پای صندوق رای نشد و یا نمیخواستند که مسافتی را تا محل سکونت ایشان بروند و گوجه فرنگی تهیه کنند؟
شاید مردم از اینکه خس خاشاک خطاب شوند و به پای صندوق رای آمدند؟
مهدی کروبی در ادامه این دیدار گفت: من همچنان تاکید میکنم انتخابات غیر طبیعی را داشتیم و این دولت متکی بر رای مردم نیست که نتیجه اش همین انفجار مردمی بود.
مهدی کروبی افزود: البته مثالهای کوچکی زدم که عدله و اسناد فراوانی من جمله دخالت مدیران-توزیع پول-دخالت نیروهای مسلح-تصرف صندوق و تعرفه ها و گزارش تخلفات بسیاری قبل،حین و بعد از انتخابات دوستان از ۲ستاد انتخاباتی معترض در گزارش ۳۷۰ صفحه ای جمع آوری و ارائه دادند که آقایان عنایت و توجه نمیکنند و مکرر میگویند که آنها بدون سند و ارائه هیچ مدرکی صحبت میکنند و یا اصرار بر این دارند مه با ستون پنجم و عامل بیگانه همکاری میکنند.خودشان هم خوب میدانند که ما نه جاسوسیم و نه از بیگانه خط میگیریم.تنها دلسوز این نظام هستیم و برای حفظ آن تلاش میکنیم و فقط معترضیم.مهدی کروبی در پایان این دیدار از دانشجویان خواست: هیچ گاه مایوس نشوند و مصمم و با اراده به فعالیت خود ادامه دهند. و در راه ایران و امام و شهدا همیشه کوشا باشند. سحام نیوز
ادامه مطلب ...

اشک درچشم و خشم در دل و آه بر لب در برابر این سی سال نشسته ام

0 نظرات
اشک درچشم و خشم در دل و آه بر لب در برابر این سی سال نشسته ام
. ادوارنیوزنوشت، جواد ملیحی، پدر علی ملیحی روزنامه نگار و عضو شورای سیاستگذاری سازمان دانش آموختگان ایران که بیش از یک ماه را در انفرادی بند 240 اوین در بازداشت است در نامه ای به دادستان تهران از تحت فشار بودن، ضرب و شتم شدید و اعتصاب غذای فرزندش در روزهای نخست بازجویی خبر داده و خواستار آزادی فوری وی تا پیش از سال نو شده است.

متن کامل این نامه به شرح زیر است: 
جناب آقای جعفری دولت آبادی
دادستان محترم تهران 
با سلام و تحیات
شاید اگر به روزهای جوانیمان بازگردیم هردوی ما روزهایی را به خاطر بیاوریم که یا برای بدرقه و یا استقبال دوستانمان در برابر دیوارهای سترگ و درب سنگین اوین جمع می شدیم. هرگاه در آن زمان از برابر آن دیوار سرد و سخت می گذشتیم آرزویمان بود که روزی را شاهد باشیم تا آوار شوند و فرو ریزند بر سر استبداد و آزادی از پس آن پدیدار گردد و پایدار.

شاید یادتان باشد که با چه شور و نشاطی آزادی همرزمانمان را جشن می گرفتیم و با چه خشم و عصیانی شکنجه و شهادت یارانمان را دادخواهی می کردیم. نمی دانم به یاد دارید روزهایی را رژیم شاهنشاهی در اوج اقتدار دسته دسته بهترین فرزندان این مرز و بوم را به همین زندان اوین می برد و با هر ستمی که به ملت روا می داشت ضربه ای کاری به ریشه های استبدادیش فرو می آورد.
اگر این همه و بسیاری دیگر را به یاد ندارید که می دانم بهتر از من در خاطرتان موج می زند این را حتما می دانید که آن دیوارهای سترگ و نام مخوف اوین هیچگاه نتوانست بقای رژیم شاهنشاهی را تضمین نماید. اگر چه ویرانی این زندان مخوف هیچگاه محقق نشد اما نتوانست خللی در اراده انقلابی بنده و شما و میلیونها نفر دیگر وارد کند.

جناب آقای جعفری دولت آبادی

خوب به یاد دارید روزی را که در اندیشه بودیم اوین را تماشاگه همه مستبدین کنیم و استبداد کریه را در آن به نمایش گذاریم و به جهانیان نشان دهیم این است سزا و سرانجام دیکتاتوری.
با خود می اندیشیدیم که روزی به همراهفرزندانمان از میان راهروها و بندها و سلولهای تاریک و نمور اوین عبور کنیم و از پس این دیوارهای پوسیده به ظاهر استوار ارزش آزادی و آزادگی را به رخ فرزندانمان بکشیم.
اکنون که بنده و حضرتعالی سی زمستان از آن روزها را از سر گذرانده ایم در دو جایگاه متفاوت هستیم که بی شک در آن روزها هیچکدام فکرش را نیز نمی کردیم در این دو جای قرار بگیریم.
شما در پس همه این سالها دادستان باشید و من دادخواه، با حکم شما فرزندم در همان اوین باشد و من برای آزادیش در پای همان دیوارهای سرد و بی روح. هیچ نمی دانستم که پس از سی سال باز هم باید در پای همان دیوارها و همان در باشم، روزی برای آزادی همرزم امروز برای آزادی فرزندم.

جناب آقای دولت آبادی

اگر شما فقط چند بار نام فرزندم علی ملیحی فرزند جواد ساکن بند 240 سلول انفرادی را شنیده اید من 27 سال است که او را می شناسم اندیشه اش در دامان مادری آموزگار و پدری شاید انقلابی پرورده شده است اندیشه ای که نه من و نه شما نمی توانیم بر رد آن حتی واژه ای بیان نمایم. 27 سال است که نظام جمهوری اسلامی تربیت فرزندم را بر عهده داشته است او میراث دار اندیشه های نسل بنده و شماست. گواهی می دهم دغدغه های او همان است که بسیاری از دوستان و خویشانمان را در آن سالها در پس همین دیوارها و دری که اکنون با حکم شما باز و بسته می شود را به سبب آن چشم در راه بودیم. گواهی می دهم دغدغه های فرزندم علی همان است که بسیاری را مردانه در سالهای کودکی فرزندم مفتخر به نام شهید و جانباز و رزمنده و آزاده و ایثارگر کرد و خوشا آنکه حضرتعالی نیز در این رهگذر در راه اعتلای وطن و صیانت از آزادی ملت به صفت جانبازی مفتخر گشتید.

دادستان محترم تهران

سی سال پیش قرارمان این نبود که در چنین روزی فرزندانمان را به بند بکشیم و زیر ضربات مشت و لگد بازجو ببریم و پدران و مادران کهنسال را گریان و نالان در پای دیوارهای لرزان اوین به نظاره نشینیم، دسته دسته دانشجویان را از سر کلاس درس به سلول انفرادی ببریم و وکلای ایشان را از پشت در زندان برانیم و بازجو آن کند که می خواهد آن گوید که دیوار از شرم فرو ریزد و برای فرزندانمان که دربند وامانده اند راهی نماند جز اعتصاب غذا. و خود نیک می دانید این نیست همه آنچه که هست و نباید باشد.
و اگر نمی دانید قاطعانه می گویم بیش از یک ماه فرزندم علی در انفرادی بند 240 در بند است در روزهای نخست بازجویی در برابر اصرار غیرقانونی بازجو جهت قبول اتهامات واهی قانونا مقاومت می کند و به همین علت توسط بازجویش به شدت ضرب و شتم می شود و در جهت تظلم و اعتراض چهار روز را دست به اعتصاب غذا می زند. ناباورانه می بینیم همه آنچه را که نبایست ببینیم. حالیه اشک در چشم و خشم در دل و آه بر لب در برابر این سی سال نشسته ام و سرانجام کار را می نگرم. نمی دانم آنگاه که بر حسب وظیفه انسانی خود با فرزند دربندم ملاقات نمودید در وجود نحیف و چشمان کم سوی او چه دیدید؟ مجرمی خطرناک و جانی بالفطره که شرارت سرتاپای او را فراگرفته و دهها و صدها نفر را به خاک سیاه نشانده و یا اینکه مادران بسیاری را داغدار کرده و پدران بیشماری را سیاه پوش، و یا اینکه صدها قبضه سلاح سرد و گرم و اسناد طبقه بندی شده و محرمانه و اسناد جعلی از او کشف شده و زخم خوردگان از ترس او شهامت شکایت ندارند؟ و این چنین است که می بایست او در سلول نمور انفرادی بماند تا شاکیانش شهامت شکایت یابند و جرایمش یکی پس از دیگری کشف و افشا شوند.

اما آنچه را که خود شما به ایشان تفهیم کردید غیر از این همه است. علی دانشجویی است با جسمی رنجور و اندیشه ایی سترگ و آرمانی پویا به زیبایی آزادی، سلاح و ادوات جرمش همین یک قلم است که امروز از آن دور افتاده است و آثار جرمش همه در صفحات روزنامه ها و تارنماها با نام زیبایش هویدا که نه پنهان شدنی است و نه اراده ایی برای پنهان ماندن آن وجود دارد. از قرار معلوم بازجویی اش نیز تمام شده است، چشمان خانواده اکنون در آستانه نوروز حضور او را مشتاقانه انتظار می کشد، حال که با درایت و سیاست جنابعالی بسیاری از همبندان و هم وندان علی یا آزاد شده اند و یا در شرف آزادی هستند از شما نه به عنوان یک همرزم که به عنوان یک دادخواه و از باب تظلم تقاضا دارم همه چشمان نگران درپای دیوارهای اوین را شاد نموده و آنچه را که حقمان است به ما برگردانید. بی شک خود بهتر از هر کس دیگری می دانید مطالبه آزادی فرزندانمان حقی است که دیر یا زود ستانده می شود چه نیکوست که این امر به ید حضرتعالی و در آستانه نوروز باشد.

جناب آقای جعفری دولت آبادی

در پایان لازم می دانم در کمال صحت عقل و آزادی و اختیار اقرار کنم که به قول مشهور اقرار العقلاء علی انفسهم جایز بل نافذ اینجانب جواد ملیحی پدر علی ملیحی اقرار می کنم من نیز در جرم فرزندم شریک هستم و همان را می اندیشم که او می اندیشد و اگر او را به این جرم بازداشت نموده اید شایسته و بایسته است به استناد وظیفه شرعی و قانونی مستندا به این اقرار من را نیز همراه او به بند بکشید. باشد تا راه سی سال پیش رفته را دوباره روم با این تفاوت که اینبار من در همان راهم و شما .... .

با تجدید احترام
جواد ملیحی
24/12/88
پای دیوار زندان اوین
ادامه مطلب ...

عیسی سحرخیز هشت ماه پس ازدستگیری؛ همچنان در بازداشت موقت و اتهامات نامشخص

0 نظرات
عیسی سحرخیز هشت ماه پس ازدستگیری؛ همچنان در بازداشت موقت و اتهامات نامشخصوی را "کماکان در بازداشت موقت"، پرونده و اتهامات وارده به ایشان را "نامشخص" و خانواده اش را "تنها، اما مقاوم" ذکر کرد و همزمان چشم انداز جنبش سبز را "امیدوارانه" و حرکتی به سوی موفقیت دانست.مهدی ضمن امید داشتن به آزادی پدرش از همان روز نخست، می گوید هیچ خبری مبنی بر امکان آزادی پدر در روزهای آینده ندارد. مهدی در پاسخ به پرسشی پیرامون اینکه "با توجه به رهائی گروهی از زندانیان سیاسی و موج این آزادی ها، آیا امیدی به آزادی پدر- حتی مرخصی یا آزادی موقت- هست یا خیر؟" گفت: "ما امیدوار بودیم ایشان در این مدت آزاد شود؛ اما تا کنون نه خبری داده اند، نه چیزی
ادامه مطلب ...

حمله جديد ارازل و اوباش تخریب گر به منزل کروبی + عكس و فيلم

0 نظرات
جديد ارازل و اوباش تخریب گر به منزل کروبی از زبان فاطمه کروبی:
نیروی انتظامی نظاره گر تخریب و سرقت از ساختمان بود
.  برای دومین بار در ماه جاری، تعدادي از اوباش مواجب بگير حكومتي با تجمع در برابر منزل مهدي كروبي دبيركل حزب اعتماد ملي، اقدام به تخريب و ايجاد رعب و وحشت در ميان ساكنان آن محل كردند.

بنابر عکسهای منتشر شده، این افراد بر دیوار ساختمان محل زندگی کروبی شعارنویسی کردند و به این ساختمان چند طبقه رنگ قرمز پاشیدند.کروبی که پیش از این نیز در تظاهرات ۲۲ بهمن، سفر به قزوین، تظاهرات روز قدس و … مورد تهاجم گروههای تندرو قرار گرفته بود، بارها اعلام کرده که چنین اقداماتی نمی تواند او را از مسیر خود بازدارد.پیش از این خانواده کروبی اعلام کرده بودند که تجمع کنندگان از لباس شخصی ها و بسیجیان هستند و هیچ ربطی به خانواده شهدا ندارند.
هیچ گزارشی مبنی بر برخورد نیروهای انتظامی با تجمع غیرقانونی این افراد که منجر به ایجاد آزار و اذیت برای همسایگان شده است، مخابره نشده است. 
به دنبال حمله عده ای از اوباش به منزل آقای کروبی، سحام نیوز مصاحبه ای با خانم کروبی درباره چگونگی و علت اینگونه رفتارهای غیرمعقول از سوی حکومت انجام داده است که مشروح آن بشرح زیر می باشد:
1. فيلم حملهء مواجب بگيران حكومت به خانه كروبي 23-اسفند | 2. نماي ساختمان پس از حلمه مزدوران حكومتي به منزل كروبي
| خانم کروبی دیروز عده ای در مقابل منزل شما تجمع کردند، شعارها و خواسته آنان چه بود؟ 
بله. دیروز از ساعت ۱۶:۳۰ عده ای قریب ۵۰ نفر که در میان آنان ۴ یا ۵ خانم دیده می شد در حمایت نیروهای امنیتی و انتظامی در مقابل آپارتمان مسکونی ما تجمع کرده و ضمن ایجاد رعب و وحشت برای همسایگان شعارهای علیه آقای کروبی، موسوی و خاتمی و در حمایت از رهبری و آقای احمدی نژاد سردادند و سپس اقدام به تخریب و سرقت از ساختمان کردند. ما اخیرا در یک واحد از این مجتمع ساکن شدیم و تخریبهای انجام گرفته متاسفانه نسبت به اموال دیگر مالکان این مجتمع نیز صورت گرفته که از این امر بسیار متاسفیم. من ضمن عذرخواهی از آنان به مزاح گفتم هزینه افشای جنایات فراموش نشدنی در کهریزک و سایر بازداشتگاهها را نه تنها ما بلکه شما نیز باید بپردازید.

در عکسها نیروی انتظامی دیده می شود، چطور این نیرو در مقابل تخریب و سرقت عکس العملی نشان ندادند؟
نیروی انتظامی همانگونه که در فیلم ما موجود است در صحنه حضور داشت اما با صحبتی که سرکرده اوباش با وی می کند این نیرو صحنه را ترک و به عنوان تماشاچی نظاره گر وحشی گری آنان می شود.

آیا این تجمع دارای مجوز فانونی بوده است ؟
سوال عجیبی می کنید. اینها اراذل و اوباش مواجب بگیری هستند که نیازی به مجوز ندارند. به همین دلیل نه تنها نیروی انتظامی بلکه هیچکس جلودار و پاسخگوی اعمال آنان نیست. مجوز برای مردم است که در قانون آمده و آنهم که اصلا صادر نمی شود.

بعضی از سایتهای دولتی ادعا کردند آنان دانشجوی دانشگاه تهران و خانواده های شهدا بودند. نظر شما چیست؟
من قبلا نیز گفته ام. استفاده از نام خانواده شهدا و بدنام کردن آنان، ظلمی نابخشودنی است که عده ای از افراد فاسد دولت برای پنهان کردن فساد خود و غارت اموال بیت المال در چند سال اخیر به آن متوسل شده اند. اینکه خانواده شهدا دارای تفکر و علایق سیاسی متفاوت هستند برکسی پوشیده نیست. بسیاری از خانواده های محترم شهدا از حامیان پر و پا قرص یاران واقعی امام هستند که هم اکنون بخشی از آنان در زندان بسر می برند و عده ای نیز طرفدار گروهی دیگر هستند. تفکر آنان هر آنچه که باشد برای همه قابل احترام است. اتفاقا برخلاف استفاده ابزاری از خانواده های شهدا و ادعای بسیاری از آنان، من و آقای کروبی به تناسب کارمان بیشترین ارتباط را در میان مسئولین نظام از بدو انقلاب تاکنون با خانواده شهدا و جانبازان داشته و داریم. نسبت اعمال خلاف شرع، قانون و اخلاق از قبیل فحاشی ، سرقت و تخریب به خانواده های محترم شهدا بزرگترین خیانت به خون شهدایی است که برای دفاع از این کشور بدون هیچ ادعایی فداکاری نمودند.

علت اصلی این همه فشار به آقای کروبی چیست؟
به عقیده من آقای کروبی به دلیل افشای جنایات کثیفی که علیه مردم و جوانان این مملکت پس ازانتخابات صورت گرفت تحت فشار، ظلم و تهدید قرار گرفته است. به همین خاطر است که دفتر آقای کروبی پلمب می شود، به سمت وی در قزوین تیراندازی می شود، در راهپیمایی سیزده آبان و بیست و دوم بهمن هدف گلوله اشک آور قرار می گیرد، علی را تا سرحد مرگ می زنند و شکنجه می کنند، محمد تقی که استاد دانشگاه و جانباز این جنگ است دیگر برای انجام کار علمی و کتب تحقیقی مجاز به خروج از کشور نیست، حسین ممنوع الخروج است و مسائل متعدد دیگری که هیچکس در این حکومت نسبت به آن پاسخگو نیست.

خانم کروبی با توجه به شرایط بوجود آمده برای خود و خانواده از انتخاب این راه پشیمان نیستید؟
شخصا ابدا. من از ابتدای ازدواجم با آقای کروبی در سال ۱۳۴۱ وارد مبارزه و تحمل سختیهای دوران مبارزه شدم. این نو کیسه ها که از انقلاب و مبارزه چیزی نمی دانند. خوب است از آنان که سابقه ای دارند بپرسند فاطمه کروبی چگونه به خانواده های زندانیان روحیه می داد.در شرایط کنونی برای رضای خدا و تلاش در جهت احقاق حقوق مردم ستم دیده این مصائب به هیچ وجه تاثیری در روحیه من ندارد.
اما از سوی دیگر هم خشنودم هم متاسف. خشنودم که در شرایط نابسامان اقتصادی کنونی دولت مجبور به اجیر کردن مزدورانی شده که با مواجب دادن به آنها مقاصد خود را دنبال می کند و کمی اشتغال زایی کرده است. کمترین سود این عمل مشغول شدن اراذل و اوباش به تخریب و فحاشی یاران انقلاب است که موجب دورماندن دست آنان از نوامیس مردم و آزار جوانان می شود. و متاسفم از اینکه کسانی که مدعی مدیریت جهان در همه امور هستند به جای پاسخگویی به ابتدایی ترین مشکلات مردم، به عقده گشایی آنهم به روشهای بدوی اینچنینی مبادرت می ورزند که نشانگرشگردهای مدیریتی آقایان است. 
آیا پیش از این نیز به منزل شما حمله شده بود؟
اخیرا جلوی منزل قبلی، تعدادی تجمع کرده بودند. دو هفته پیش نیز عده ای در پوشش ماموران امنیتی و بطور غیرقانونی با ارعاب نگهبان وارد منزل شده که خدا عالم است چه منظوری داشتند و برای نصب چه ادواتی. البته این موضوع را طی نامه ای به اطلاع وزیر اطلاعات رساندم که منتظر پاسخ مناسب می باشم و در صورت عدم پاسخگویی نامه را برای اطلاع عموم منتشر خواهم کرد.
خانم کروبی، از آینده و اتفاقات پیش رو نمی ترسید؟
به هیچ وجه. از معدود نصایح خداوند در قران به بشر گفتن حق هست که البته باری تعالی بلافاصله به هزینه های آن اشاره کرده و می گوید حق را بگویید حتی اگر برای شما ضررهایی به همراه داشته باشد. تاریخ ثابت کرده است هیچ انسان والایی با اهانت معدودی جاهل و مزد بگیر نزد مردم تنزل پیدا نکرده است. مهم بودن در مسیر حق است و بالاترین مقام، شهادت در مسیر حق طلبی. فاطمه و مهدی کروبی برای اعده حقوق مردم و رضایت حق تعالی آماده پرداخت هر هزینه ای هستند. به عقلای جریان حاکم توصیه می کنم دست از این روشهای بدوی برداشته و اوضاع را از اینکه هست وخیم تر نکنند و مطمئن باشند در صورت تداوم این امور جاهلانه، نکات گفتنی بیشماری برای محرمان اصلی انقلاب که مردم هستند خواهم داشت.
ادامه مطلب ...

اظهارنظر مردم درباره تورم "مستندتر" از آمارهای دولت

0 نظرات
اظهارنظر مردم درباره تورم "مستندتر" از آمارهای دولت است!
.  عضو فراکسیون خط امام گفت: «تأخیر دولت در ارائه لایحه بودجه امکان بررسی کارشناسانه را از مجلسیان سلب کرد.»
محمدرضا خباز در گفتگو با ایسنا، در خصوص تأخیر در ارائه لایحه بودجه از سوی دولت به مجلس گفت:«متأسفانه تأخیر ۵۰ روزه دولت در ارائه لایحه بودجه به مجلس موجب شده مجلسیان نتوانند کار کارشناسی شده روی لایحه انجام داده و تمام نمایندگان نظرات خود را اعلام کنند.»
وی با بیان این‌که دولت باید حداکثر تا ۱۵ آذرماه بودجه را تقدیم مجلس می‌کرد، افزود:«متأسفانه به دلیل تأخیر در ارائه لایحه بودجه از سوی دولت نمی‌توان گفت زمان لازم صرف بررسی این لایحه شده است.»
خباز هم‌چنین در خصوص حذف یارانه‌ها و یا افزایش قیمت‌ها در سال آینده، گفت:«از سال‌آینده یارانه‌ها به مرور حذف خواهد شد و شاهد افزایش قیمت‌های بنزین، گازوئیل، نفت سفید، آب، گاز و برق خواهیم بود.»
وی تصریح کرد:« امکان دارد قیمت نان نیز افزایش داشته باشد.»
خباز گفت:«اگرچه دولت هنوز جدول افزایش قیمت‌ها را به مجلس ارائه نداده اما درصدد است از مجلسیان رأی موافق درخصوص افزایش قیمت‌ها بگیرد.»
عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با اشاره به این‌که در بحث یارانه‌ها در بودجه سال ۸۹، مجلس پیش‌بینی کرده ۲۰ هزار میلیارد تومان از افزایش قیمت‌ها را از مردم به دست آورد، ولی دولت در دوجلسه غیرعلنی و غیررسمی که برگزار شده اصرار داشت ۴۰ هزار میلیارد تومان به صورت خالص از مردم دریافت کند، اظهار داشت:«دولت درصدد است ۲ ساله کار را تمام کند که اگر این کار انجام می‌شد در سال آینده با جهش بیشتری در تورم روبر می‌شدیم، ولی مجلس معتقد است این کار باید طی مدت ۵ سال انجام شود.»
وی گفت:«دولت برداشتی دارد که اگر یکدفعه این کار انجام شود، تورم را دو سال بیشتر نخواهیم داشت، ولی اگر ۵ سال زمان ببرد در هر ۵ سال تورم خواهیم داشت برای همین می‌گوید اجازه دهید ۴۰ هزار میلیارد تومان خالص از افزایش بنزین، نفت، گازوئیل و … را از مردم بگیریم، ولی این فقط یک حرف و ادعاست و اصلأ استدلال علمی ندارد و اقتصاددانان در مجلس با استدلال ثابت کردند که این روش با جهش تورمی روبرو خواهد شد که به مصلحت کشور نیست.»
خباز در ادامه به وضعیت تورم سال جاری و سال آینده اشاره و تاکید کرد:«درخصوص وضعیت تورم سال جاری بهترین اظهارنظر را خود مردم می‌توانند انجام دهند، چون دولت ادعا می‌کند در حال حاضر تورم نزدیک به ۱۲ درصد می‌باشد در صورتی که بسیار بیشتر از این رقم است چون کارگرها و افراد ضعیف جامعه به خوبی درک کردند که تورم واقعی چقدر است.»
نماینده مردم کاشمر در مجلس، در خصوص تورم سال آینده نیز خاطر نشان کررد:«تورم موجود ۲۰ درصد است که پیش‌بینی می‌کنیم برای سال آینده با افزایش قیمت‌ها ۳۰ درصد بر تورم موجود اضافه شود.» (20+30=50% تورم)
ادامه مطلب ...

حسام‌الدین سراج: اگر امروز هم صدای اعتراضی نشنوید، هنرمند کار خودش را می‏کند

0 نظرات
حسام‌الدین سراج:
اگر امروز هم صدای اعتراضی نشنوید، هنرمند کار خودش را می‏کند

. دومین نشست فرهنگی کافه خبر دیروز (۱شنبه؛ ۲۳ اسفند) با حضور حسام‌الدین سراج در کافه خبر برگزار شد و این موسیقیدان نسبت به غیبت موسیقیدانان برجسته در عرصه کنسرت‌ها انتقاد کرد.

این خواننده موسیقی ایرانی در این نشست و در پاسخ این سئوال که چرا گروه‌های موسیقی سنتی ایرانی در سال اخیر حضور بسیار کمتری در عرصه موسیقی و اجرای برنامه داشتند؛ گفت: متاسفانه موسیقیدان‌های ما امسال بسیار کم کار بودند. من نماینده گروه‌های موسیقی سنتی نیستم، اما فکر می‌کنم یک دلیل این باشد که یک برنامه‌ریزی کلی برای حضور موسیقی پاپ در کشور از طرف وزارت ارشاد انجام شده باشد و همین موضوع به مرور موجب حضور کمرنگ موسیقی جدی شده است. دلیل دیگر ممکن است این باشد که به دلیل مسائل اجتماعی پیش آمده؛ مردم روحیه استقبال از کنسرت‌ها را نداشتند.

وی مشکلات دریافت مجوز کنسرت را یکی از دلایل دلسردی موسیقیدانان برای برگزاری کنسرت‌ها دانست و افزود: شما زمانی که برای گرفتن مجوز مراجعه می‌کنید به شما گفته می‌شود که مثلا ۲۰ روز دیگر مراجعه کنید و همین موضوع باعث می‌شود که یک سد دربرابر برگزاری کنسرت ایجاد شود، حال ارشاد چه این سد را خودخواسته به وجود آورده باشد و چه ناخواسته، فکر می‌کنم این مساله مهمی است که دوستان موسیقیدان باید آن را ریشه‌یابی کنند.

این خواننده باسابقه موسیقی سنتی اضافه کرد: یادم هست در زمان آقای خاتمی به این مجوزها احتیاجی نبود. یک فهرست تقریبا ۷۲ نفره از هنرمندان تهیه شده بود که اگر اسم شما در آن فهرست وجود داشت، فقط با ارشاد تماس می‌گرفتید و زمان و محل برنامه‌تان را اعلام می‌کردید. درواقع هنرمندانی که پایبندی‌شان به قانون و اصول اخلاقی مشخص و شفاف بود، نیازی به دریافت مجوز نداشتند. اگر شما آمار دوره ایشان را با زمان حاضر مقایسه کنید. متوجه این موضوع می‌شوید. نمی‌گویم درحال حاضر کنسرت موسیقی سنتی برگزار نمی‌شود، اما نه به لحاظ تعداد و نه کیفیت؛ آن دوره با امروز قابل مقایسه نیست. فکر می‌کنم در آن زمان این نگرش وجود داشت که هنر موسیقی؛ هنر ارزشمندی است چراکه در دوره وزارت آقایان خاتمی، مسجدجامعی و حتی مهاجرانی مشکلات صدور مجوز به این شکل وجود نداشت.

خواننده موسیقیدان اضافه کرد: در حاضر اگر قصد برگزاری کنسرت یا انتشار آلبوم داشته باشید؛ تمام مشخصات نوازنده‌ها اعم از شماره کارت ملی تا شماره تماس وی هم باید ارائه شود. اما من نمی‌دانم جمع‌آوری این اطلاعات برای ارشاد چه فایده‌ای دارد؟!

وی در پاسخ به این سوال که آیا حمایت‌های مدیریت ارشاد از موسیقی پاپ ناشی از خاستگاه‌های اجتماعی آنهاست یا خیر؛ عنوان کرد: باید از هنر حمایت شود و زمینه‌های برگزاری کنسرت برای هنرمند فراهم شود و مردم آن را انتخاب کنند. در زمینه حمایتی هم که در زمینه موسیقی پاپ وجود دارد، فکر می‌کنم زمانی این مساله خطرناک است که تبدیل به یک استراتژی دولت شود. حیات هنرمند به برگزاری کنسرت وابسته است. باید حساسیت‌های هنرمندان موسیقی سنتی را شناخت. وقتی می‌گوییم حمایت منظورمان این نیست که هر ماه ۱۰ هزار تومان به این هنرمندان پرداخت شود.

سراج اظهار داشت: فکر می‌کنم هرکس براساس دریافت‌های شخصی خودش نسبت به مسائل مختلف موضع‌گیری می‌کند. وقتی یک فرد فرهنگی در موقعیت وزیر ارشاد قرار می‌گیرد، موضع‌گیری‌هایش هم فرهنگی است. تفاوتی هم ندارد که آن موقعیت چیست مهم آن است که نسبت به کاری که انجام می‌دهد، آگاهی داشته باشد.

سراج با بیان اینکه نمی‌توان از حرکت فرهنگ جلوگیری کرد، ادامه داد: فرهنگ همیشه کار خود را می‌کند. ممکن است شما امروز صدای اعتراضی نشنوید، اما آن شاعر، آهنگساز یا هنرمند کار خودش را می‌کند و یک هفته دیگر یا ۱۰ سال آن را منتشر می‌کند. من امروز واقعا نگران آینده هنرمندان جوانی هستم که در عرصه موسیقی وارد می‌شوند، چون در بهترین حالت یا باید در استودیوها به اجرا و ضبط موسیقی پاپ بپردازد یا درنهایت در ارکستر سمفونیک استخدام شوند
ادامه مطلب ...

تاملاتی درباره هدفمند کردن یارانه ها

0 نظرات
تاملاتی درباره هدفمند کردن یارانه ها

. دکتر حسین عبده تبریزی: عمده اقتصاددانان کشور با برنامه هدفمندکردن یارانه‌ها به مثابه بخشی از سیاست‌های تعدیل اقتصادی موافق‌اند. در واقع، اجرای این برنامه اکنون دو دهه به تأخیر افتاده است. دولت آقای احمدی‌نژاد مدعی است که می‌خواهد این مهم را در قالب قانون مستقل ونیز لایحه بودجه ۱۳۸۹ به اجرا درآورد.
هدف از اجرای چنین برنامه‌ای بیشتر ایجاد فضای رقابتی در کشور و تکیه افزون‌تر بر سازوکارهای بازار است. این برنامه به طور خلاصه به دنبال آزادسازی قیمت حامل‌های انرژی است، و می‌خواهد ۵۰% از عواید حاصل از آزادسازی را بین خانوارها تقسیم کند؛ ۳۰% عواید را به بنگاه‌ها بدهد، و ۲۰% آن نیز عاید دولت شود.
ضرورت آزادسازی را از دیدگاه‌های مختلف می‌توان مورد بررسی قرارداد. از منظر اقتصاد خرد، مشکل آن است که در شرایط فعلی، تولیدکنندگان مصرف انرژی را جایگزین نوسازی ماشین‌آلات تولیدی می‌کنند. یعنی، انرژی بیشتر جایگزین سرمایه می‌شود. خانوارها نیز به دلیل ارزانی انرژی خودروهای فرسوده و لوازم منزل فرسوده و پرمصرف را حفظ می‌کنند. نتیجه کار کاهش بهره‌وری عوامل تولید، افزایش ضایعات و افزایش بی‌رویه مصرف انرژی است.
از این دیدگاه، بنگاه‌های تولیدکننده انرژی نیز به دلیل قیمت‌های نازل حامل‌های انرژی، منابع مالی کافی کسب نمی‌کنند، برای نوسازی و بازسازی امکانات تولیدی خود سرمایه‌گذاری نمی‌کنند و با تجهیزات فرسوده به تولید ادامه می‌دهند. حاصل کار کمیت و کیفیت نامناسب تولیدات آن‌هاست: با تکنولوژی قدیمی، راندمان کم، و آلایندگی زیاد مشغول به کاراند.
ضرورت آزادسازی قیمت‌ها را از منظر اقتصاد کلان نیز می‌توان توضیح داد. قیمت پایین حامل‌های انرژی به مصرف روزافزون انرژی می‌انجامد. بنابراین، میزان خالص صادرات نفت خام کشور کاهش می‌یابد، و درآمد ارزی دولت دچار مشکل می‌شود. از طرف دیگر، با کاهش سود شرکت‌های تولیدکننده انرژی، امکان نوسازی و توسعه ظرفیت صنعت از بین می‌رود، و به ناچار دولت از بودجه عمومی، تولید بیشتر انرژی را تأمین مالی می‌کند و در عین حال، مالیات کمتری را از این شرکت‌ها دریافت می‌کند. بدین‌ترتیب، هزینه‌های دولت افزایش و درآمد مالیاتی آن کاهش می‌یابد. عدم توازن بودجه وآثار تورمی بروز می‌کند.
از منظر اقتصاد سیاسی، اعطای یارانه‌ها قیمت حامل‌های انرژی را پایین نگاه می‌دارد، و طبقه اجتماعیِ به لحاظ اقتصادی قوی‌تر را که در شهرهای بزرگ زندگی می‌کنند، منتفع می‌سازد. طبقات ضعیف‌تر شهرهای کوچک و روستاها، از این یارانه‌ها کمتر استفاده می‌کنند. بدین‌ترتیب، برعکس آن‌چه انتظار می‌رود، هزینه‌های بیکاری و تورم بیشتر بر طبقه‌های ضعیف‌تر اجتماعی تحمیل می‌شود.
از منظر محیط‌زیست نیز آزادسازی قیمت حامل‌های انرژی قابل تبیین است. انرژی یکی از مهم‌ترین آلاینده‌هاست. زمانی که مصرف افزایش می‌یابد، محیط‌زیست بیشتر آلوده می‌شود. این مسئله بر سلامتی مردم تأثیر می‌گذارد، ‌و زیربناهای طبیعی کشور را تخریب می‌کند. به لحاظ این آثار است که در اروپا بر مصرف انرژی مالیات بسته‌اند، چرا که مصرف‌کنندگان انرژی لازم است برای تخریب محیط‌زیست جریمه شوند. (۱)
به عدم تعادل کلی به وجودآمده، در هیچ رویکردی به جز رویکرد اقتصاد خرد، پاسخ داده نمی‌شود. ایجاد تعادل‌های جزئی در سایر رویکردها، عدم تعادل کلی را به تعادل کامل نمی‌کشاند. بیشتر اقتصاددانان اصلاح قیمت انرژی در چارچوب اقتصاد خرد را دنبال می‌کنند، چرا که معتقدند تنها در این روش است که از متن نردبان به سوی بام می‌رویم: مصرف تصحیح، تولید ترغیب و اقتصاد کارا می‌شود.
آن‌چه ما از سیاست‌های دولت در می‌یابیم آن است که بیشتر به رویکرد اقتصاد سیاسی مایل است. این شائبه که قبل از انتخابات دولت علاقه‌مند بود وجوهی را بین مردم توزیع کند، قانون نباید وجود داشته باشد. اما چانه‌زنی دولت با مجلس که به جای سقف ۰۰۰ر۲۰ میلیارد تومان قانون هدفمندکردن یارانه‌ها، ۰۰۰ر۴۰ میلیارد تومان وجوه بین مردم توزیع کند، دوباره بیانگر آن است که تمامی مساعی دولت معطوف به توزیع درآمدهای حاصل از آزادسازی قیمت حامل‌های انرژی است.
مشکل دولت آن است که پارادایم اقتصادی روشنی ندارد. دولتی که به دنبال اجرای برنامه هدفمندکردن یارانه‌هاست، علی‌الاصول می‌باید به اقتصاد رقابتی و مبانی اقتصاد بازار معتقد باشد. دولت فعلی با صراحت اعلام می‌کند که چنین باوری ندارد. می‌باید در همه زمینه‌ها به سمت آزادسازی حرکت کند، اما شاهدیم که وزیر بازرگانی آن از چند میلیون مراجعه مأموران دولت برای کنترل قیمت‌ها سخن به میان می‌آورد. آزادسازی قیمت‌ها به مثابه بخشی از برنامه تعدیل نیازمند به رسمیت شناختن حقوق و آزادی‌های فردی است، لیکن حرکتی مبتنی بر این سیاست در عملکرد دولت مشاهده نمی‌شود.
به نظر می‌رسد که رویکرد برتر در برنامه آزادسازی قیمت حامل‌های انرژی، رویکرد اقتصاد خرد است. در این رویکرد، منابع حاصل از فروش حامل‌های انرژی دراختیار شرکت‌های تولیدکننده آن قرار می‌گیرد. تولید انرژی تقویت می‌شود: قسمتی از این انرژی صرف ارضای تقاضای داخلی و بقیه صرف پاسخگویی به تقاضای خارجی می‌شود. با اخذ مالیات از تولیدکنندگان پردرآمد انرژی، به رفع مشکل کسری بودجه کمک می‌شود. مازاد منابعی باقی نمی‌ماند که گروه‌های هدف برای دریافت آن صف بکشند. مصرف تصحیح، تولید ترغیب و اقتصاد کارا می‌شود.
در رویکرد اقتصاد کلان، منابع حاصل از فروش حامل‌های انرژی از بازار انرژی خارج می‌شود، و وارد بودجه دولت می‌شود. بودجه متوازن‌تر به کاهش تورم هم کمک می‌کند. چون مصرف انرژی کم می‌شود، از واردات آن نیز کاسته می‌شود، و فشار بر تراز پرداخت‌ها نیز کاهش می‌یابد. به رغم همه این نکات مثبت، چون تولید انرژی تقویت نمی‌شود، این رویکرد محرک رشد اقتصادی نخواهد شد.
در رویکرد اقتصاد سیاسی که به نظر می‌رسد رویکرد دولت جاری ایران به مسئله است، منابع جدیدی از فروش حامل‌های انرژی ایجاد می‌شود. اما، سیاست‌گذار روی بازگشت منابع به شرکت‌های تولیدکننده انرژی، برخلاف رویکرد اقتصاد خرد، اصراری ندارد، و هم‌چنین دولت نسبت به عدم تعادل‌های اقتصاد کلان نیز حساسیت از خود نشان نمی‌دهد. تمام منابع در اختیار دولت قرار می‌گیرد، و از این پس مردم می‌باید در صف بایستند تا روشن شود که دولت به کدام یک از گروه‌ها پول خواهد داد. همه توجه متوجه برنامه‌ریزی برای توزیع منابع جدید است. دیگر بازتوزیع درآمدهاست که اهمیت دارد.
چنین است که دکتر مسعود نیلی، در مقاله ۱۲ آذر ۱۳۸۸ می‌پرسد، «سؤال اساسی این است که چرا دولتی که بارها مخالفت خود را با اقتصاد آزاد اعلام کرده است، و اقتصاد آزاد را با برچسب غربی و سرمایه‌داری به بی‌عدالتی متهم می‌کند، می‌خواهد در پروژه‌ای تاریخی به آزادسازی یکی از حساس‌ترین قیمت‌ها، یعنی قیمت حامل‌های انرژی بپردازد. اقدامی که بیشتر در مسیر آزادسازی اقتصاد و در چارچوب اقتصاد آزاد معنا و مفهوم دارد.»
تنها طرح این مسئله که دولت فعلی فقط از چارچوب اقتصاد سیاسی به مسئله می‌پردازد، می‌تواند پاسخی ناقص به پرسش این اقتصاددان برجسته باشد.
البته، آزادسازی قیمت حامل‌های انرژی تنها عامل عدم تعادل در اقتصاد ایران نیست. در کنار این آزادسازی، قیمت پول و نیز قیمت ارز هم باید آزاد شود. افزایش قیمت حامل‌های انرژی به افزایش تورم می‌انجامد، و فشار برای افزایش قیمت پول، فشار برای افزایش قیمت ارز را به دنبال دارد. توضیح این مسئله چندان دشوار نیست که این سه آزادسازی لازم و ملزوم یکدیگرند. اصرار دولت بر تثبیت قیمت ریال ونیز ارز به تعدیل اقتصادی نمی‌انجامد، و اقتصاد را تخریب می‌کند. این اصرار مشکل را جفت و جلا می‌دهد، ریش و گیس را به هم می‌بافد، و چاره درد نیست.
همه می‌دانند که قیمت ارز سال‌های طولانی است که به طور تصنعی پایین است، و با تورم ریال تعدیل نشده است. با چنین نرخ نازل دلار، کاهش بیشتر صادرات و افزایش روزافزون واردات که به تضیف تراز تجاری می‌انجامد، ‌در راه است. سهم ۷ درصدی صادرات غیرنفتی از تولید ناخالص داخلی (وزیر بازرگانی، ۲۷/۷/۸۸) کاهش بیشتری خواهد یافت.
با این قیمت ارز، صادرکننده‌ای که ۸ سال قبل ۶۰% سود می‌کرده است، حتی اگر سالانه ۵/۲ درصد رشد در مقدار فروش داشته باشد، به دلیل افزایش هزینه های ریالی، و بالانرفتن متناسب قیمت دلار، امروز با زیان مواجه می‌شود.
با این دلار ارزان، آب بطری‌شده، سینک، دیوار پیش‌ساخته، تیرآهن، مبلمان و لوازم اداری هم وارد می‌شود. حتی دور از ذهن نیست که در سال ۱۳۸۹، با دلار حدود ۰۰۰ر۱ تومان، مواد پتروشیمی نیز وارد کشور شود. نرخ پایین ارز شرکت‌ها نه تنها ما را به واردکنندگان محصولات کشاورزی از قبیل سیب، سیر، مرکبات، و برنج تبدیل کرده است، بلکه حتی محصولات صنعتی‌ای که ۶۰ سال قبل در کشور تولید می‌شد، اکنون به محصولات وارداتی تبدیل شده است. با این قیمت دلار، نه تنها صرف می‌کند که کارگر افغانی در ایران کار کند، بلکه اگر اوضاع سیاسی اجازه می‌داد، حتی کارگران آلمانی و امریکایی نیز آماده بودند تا در کشور ما کار کنند. در واقع، با این قیمت دلار، تولید آن‌قدر غیررقابتی شده که صرف نمی‌کند کالایی در داخل کشور از صفر تولید شود، و به همین دلیل هم تولیدکنندگان به نوعی مونتاژکار بدل شده‌اند (پویا دبیری مهر، رئیس خانه صنعت و معدن کشور، ۱۵ آذر ۱۳۸۸).
سابقه جهانی بیانگر آن است که واقعی‌کردن قیمت‌ها در ایران نیازمند عوامل چندگانه‌ای است: (۱) توجیه گسترده افکار عمومی؛ (۲) هماهنگی ارگان‌ها و نهادهای دولتی؛ (۳) بهبود مناسبات بین‌المللی و (۴) پیاده‌سازی برنامه فقرزدایی.
هیچ یک از این پیش‌زمینه‌ها، آماده نیست. توجیه گسترده افکار عمومی انجام نشده است. رسانه ملی و روزنامه‌های دولتی و ملی به تشریح ضرورت‌های واقعی‌کردن قیمت‌ها نپرداخته‌اند. در شرایط جاری که سرمایه اجتماعی بسیار پایین است، حتی توضیح گسترده رسانه‌ها نیز در میان مردم ضرورت امر را به باور عمومی بدل نمی‌کند.
در شرایط دشوار سیاسی جاری، همه ارگان‌ها و نهادهای حکومت برای اجرای این برنامه هماهنگ نیستند؛ حتی می‌توان گفت که بسیار ناهماهنگ‌اند. فراموش نکنیم در کشورهایی که همه عناصر حکومت با صدای واحد از چنین برنامه‌های دشواری حمایت کرده‌اند، باز هم آزادسازی قیمت‌ها به شورش‌های خیابانی انجامیده است. بنابراین، این زمینه نیز برای اجرای برنامه واقعی‌کردن قیمت‌ها فراهم نیست.
اجرای آزادسازی قیمت‌ها، به ویژه اگر بخواهیم بسته کامل آن را به اجرا درآوریم، و آزادسازی قیمت حامل‌های انرژی را با آزادسازی قیمت ریال و ارز همراه کنیم، نیازمند پیاده‌سازی برنامه فقرزدایی است. چنین اقدامی برای به‌ویژه طبقات کم‌درآمد قابل‌تحمل نخواهد بود. توزیع درآمدها از طریق توزیع یارانه‌ها و روش‌های دیگر کفایت نمی‌کند. باید خط فقر را در نظر داشت و به شدت از کسانی که زیر آن خط قرار می‌گیرند، حمایت کرد. می‌باید برنامه فقرزدایی گسترده‌ای را به مرحله اجرا درآورد. چنین پیش‌زمینه‌ای نیز آماده نشده است.
و بالاخره، زهر آزادسازی و واقعی‌کردن قیمت‌ها را که در کوتاه‌مدت فشار طاقت‌فرسایی بر مردم وارد می‌کند، می‌توان تا حدودی با سرمایه‌گذاری خارجی گرفت، و این نیازمند بهبود مناسبات بین‌المللی ایران است. در شرایطی که دنیا بر ایران سخت گرفته است، اجرای سیاست‌های تعدیل اقتصادی بر مردم سخت خواهد گرفت. بنابراین، روشن است که پیش‌زمینه دیگری هم برای اجرای طرح واقعی‌کردن قیمت‌ها غایب است: مناسبات جاری بین‌المللی ایران برای این اقدام مناسب نیست.
عمده اقتصاددانان ایران ضرورت واقعی‌کردن قیمت‌ها را دریافته‌اند. می‌دانند که این امر به اصلاح قیمت‌های نسبی، علامت‌دهی بهتر قیمت‌ها، و شفافیت بیشتر قیمت‌ها در بازار می‌انجامد که نهایتاً باعث کارایی تخصیص منابع می‌شوند. می‌دانند که رقابت و کارایی بیشتر حاصل کار است. اما، در شرایطی که پارادایم اقتصادی دولت روشن نیست، هماهنگی ارگان‌های دولتی زیر سؤال است، مناسبات بین‌المللی خدشه‌دار است، سرمایه اجتماعی به سطح نازلی سقوط کرده است، تنش‌های بعد از انتخاب فضای سیاسی را آلوده است، افکار عمومی آمادگی ندارد، و طبقه ضعیف تحمل ندارد، چه اصرار به اجرای برنامه‌های تعدیل اقتصادی و از جمله هدفمندکردن یارانه‌هاست. خانه پرشیشه را سنگی بس است.
شاید اصرار دولت به اجرای این برنامه در این مقطع و بدون ایجاد پیش‌زمینه‌های ضروری یادشده به شرایط فعلی نظام یارانه‌ها برمی‌گردد که در آن تداوم وضعیت جاری غیرممکن شده است.
اصلاح قیمت‌ها می‌باید در طی ۲۰ سال گذشته انجام می‌شد تا اجرای آن امروز چنین فوریت نمی‌یافت. اگر این اصلاح ۱۰ سال قبل انجام می‌شد، هزینه‌های آن به مراتب کمتر می‌شد. به نظر می‌رسد که دولت فعلی مصمم است این برنامه را به اجرا درآورد، زیرا دیگر منابعی برای تداوم پرداخت یارانه‌ها وجود ندارد. همان‌طور که شکل‌گیری مدارس غیرانتفاعی در زمانی که ۲۸۰ نوزاد در ساعت متولد می‌شود، و دولت توان ساخت یک مدرسه در هر ساعت را نداشت، به دولت‌های قبلی تحمیل شد، و هم‌چنین در زمانی که در پایان جنگ دولت دیگر ارزی نداشت که عرضه‌کند، قیمت ارز از ۸۰ ریال به ناچار به ۸۰۰ ریال افزایش داده شد، و این افزایش به دولت تحمیل شد، به نظر می‌رسد که آزادسازی قیمت یارانه‌ها نیز به دولت فعلی در این برهه زمانی تحمیل می‌شود، و دولت دیگر منابعی برای پرداخت یارانه‌ها ندارد. یعنی، این اقدام حاصل بررسی جامعی از موضوع نیست، بلکه از روی ناچاری و کسری بودجه به دولت تحمیل شده است.
با این همه، و با توجه به حساسیت شرایط جاری، دولت مجبور نیست به آزادسازی در این روزها اقدام کند. هرچند همه می‌دانیم هر روز که واقعی‌سازی قیمت‌ها به تأخیر افتد، هزینه‌های بیشتری به کشور تحمیل می‌شود، اما به نظر می‌رسد اجرای آن در این روزها، همراه با هزینه‌های مکان و ریسک‌های غیرقابل پیش‌بینی است که تعویق حداقل چند ماهه را قابل‌توجیه می‌کند.
فارغ از موضع آنان در قبال دولت فعلی، کم نیستند کارشناسانی که معتقدند اکنون که به هر دلیل دولت در پی اجرای برنامه هدف‌مندکردن یارانه‌هاست، و مجلس نیز از این طرح حمایت می‌کند، و اراده سیاسی نیز برای اجرا پشت طرح است، می‌باید از آن حمایت کرد تا هزینه‌های بیشتری از مجرای پرداخت یارانه‌ها به کشور تحمیل نشود. موضع نویسنده این سطور چنین نیست، چرا که پیش‌بینی این جانب آن است که برنامه هدفمندکردن یارانه‌ها در شرایط فعلی به اجرا در نمی‌آید. اگر این برنامه به هر قیمت اجرایی می‌شد، بازهم مصائب اجرای آن قابل‌تحمل می‌بود. اما، پیش‌بینی این است که این برنامه اجرا نشود. یعنی، با اولین مخالفت‌ها با اجرای آن، برای دولتی که ناچار نیست این تعدیل را امروز انجام دهد، و هنوز حدود ۱۰۰ میلیارد دلار ارز نزد بانک مرکزی دارد که می‌تواند آن وجوه را قرض گیرد و نیز حدود ۷۰ میلیارد دلار در سال ۱۳۸۹ درآمد ارزی حاصل از نفت خواهد داشت که به اتکای آن‌ها به سیاست‌های ناکارآمد گذشته ادامه دهد، اجرای طرح متوقف می‌شود. نگاهی به موضع عقب‌نشینی دولت در امر ساده خوشه‌بندی خانوارها خود گویای این مسئله است.
واقعیت این است که دولت فعلی هیچ برنامه استراتژیک برای هدفمندکردن یارانه‌ها ندارد. در مورد جزئیات نیز برنامه‌ای تفصیلی ندارد. معلوم نیست چگونه می‌خواهد وجوه درآمدی را توزیع کند. در لایحه بودجه فقط می‌گوید که به جای ۰۰۰ر۲۰ میلیارد تومان، به دنبال کسب ۰۰۰ر۴۰ میلیارد تومان درآمد است. بحث دیگری در بودجه از این مقوله نمی‌کند.
دولت صرفاً از دیدگاه توزیع این وجوه به موضوع علاقه‌مند است. تمام عواقب اجرای برنامه هدفمندکردن یارانه‌ها را نمی‌داند. به همان سادگی که به مشکل سیاسی فعلی کشور دامن زده شده، از مجرای اقتصاد، با اجرای برنامه هدفمندکردن یارانه‌ها، مشکلات بزرگ‌تر اجتماعی و سیاسی می‌تواند ایجاد شود. چنین دولتی که فاقد نیروهای کارشناسی در بدنه دیوانسالاری خود نیز هست، به محض بروز اولین مقاومت‌های اجتماعی، عقب‌گرد خواهد کرد، و آن زمان است که ممکن است برنامه ضروری هدفمندکردن یارانه‌ها به جای چند ماه یا یک‌سال، ده‌سال به عقب بیفتد و اقتصاد ایران در مدار تخریب و ناکارآمدی عظیم‌تری قرار گیرد.
بنابراین، کسی که بیش از دو دهه است، به پیروی از نقطه‌نظر اقتصادانان ایران، مخالف فاصله‌گرفتن قیمت‌های کنترل‌شده از قیمت‌های واقعی بوده است، و بر ضرورت اصلاح این شکاف‌های قیمت اصرار داشته است، نمی‌تواند مخالف واقعی‌سازی نظام قیمتی کشور باشد. ترس از عقب‌نشینی دولت و به فراموشی سپرده‌شدن برنامه هدف‌مندکردن یارانه‌هاست که صاحب این قلم را ناچار کرده است خطر اجرای طرح در این شرایط نامتعادل را گوشزد کند.
واقعی‌سازی قیمت‌ها نباید به اصلاح قیمت حامل‌های انرژی محدود شود. همراه این تعدیل، آزادسازی قیمت ارز و ریال ضرورت دارد. البته، در شرایط فعلی که کشور حتی برای اصلاح یکی از این قیمت‌ها بسترسازی نکرده است، صحبت از تعدیل همه قیمت‌ها نمی‌تواند برنامه روز باشد. برای آن جراحی بزرگ، می‌باید مناسبات بین‌المللی ایران بهبود یابد، و برنامه فقرزدایی عمده‌ای که معطوف به یاری‌رساندن به اقشار کم‌درآمد کشور است همزمان اجرایی شود. چنین بسته جامعی طی برنامه‌ای جامع و با آماده‌سازی بسترهای یادشده می‌باید در فرصت مناسب به اجرا درآید.
با این همه، اگر مقرر باشد به هر دلیل رفع عدم‌تعادل کلی مدنظر نباشد، و صرفاً واقعی‌سازی یکی از سه قیمت یادشده در کانون توجه باشد، فازبندی صحیح موضوع ایجاب می‌کند که تعیین قیمت مناسب برای نرخ ارز مقدم بر آزادسازی نرخ حامل‌های انرژی باشد. افزایش قیمت ارز متناسب با نرخ‌های تورمی (یک سال اخیر) اقتصاد ایران را به حرکت درمی‌آورد، و صنایع داخلی را زنده می‌کند. تولید بسیاری از کالاها دیگر صرف خواهد کرد (به ویژه این‌که قیمت حامل‌های انرژی پایین است)، ادامه کار برای کارگران خارجی کمتر به صرفه خواهد بود، صادرات رونق خواهد گرفت، از شدت واردات کاسته خواهد شد، و اشتغال بیشتر در دسترس خواهد بود. بی‌شک تورم پاشنه آشیل چنین جراحی‌ای از اقتصاد است. اما در مجموع، چنین فازبندی‌ای صحیح‌تر از آزادسازی قیمت حامل‌های ارزی خواهد بود. این موضوعی است که در مقاله‌ای مستقل به آن خواهیم پرداخت.
اعتقاد این‌جانب از حدود چهار سال قبل که دولت نهم مدعی اجرای برنامه هدف‌مندکردن یارانه‌ها شد، آن بوده که دولت چنین کاری را نخواهد کرد. امروز نیز که برای چنین تعدیلی قانون داریم، و مجلس و دولت و اراده سیاسی دایر بر اجرای آن است، پیش‌بینی این‌جانب آن است که برنامه هدف‌مندکردن یارانه‌ها که ضرورتی قانونی هم هست، به اجرا درنخواهد آمد.
در این زمینه، دولت هرگز تلاش نکرد طرح‌های بدیل و از جمله طرح تشکیل صندوق نفت و گاز را که توسط پاره‌ای از اقتصاددانان قبل ازانتخابات مطرح شد، مورد بررسی قرار دهد.
==
۱٫ چهار رویکرد بالا عیناً برگرفته از مقاله استاد دکتر مسعود نیلی است. ر.ک. به مقاله زیر:
« بررسی یارانه نقدی در گفت‌وگو با دکتر مسعود نیلی،» چهارشنبه ۱۲ آذرماه ۱۳۸۸، صنعت و توسعه
*این متن از نوار سخنرانی آقای دکتر عبده‌تبریزی که در سالن الغدیر دانشکده مدیریت دانشگاه تهران در سمینار «فرصت‌ها و چالش‌های بازار سرمایه پس از اجرای طرح هدفمندکردن یارانه‌ها» در تاریخ ۱۲/۱۲/۱۳۸۸ ایراد شده است، پیاده و توسط سخنران ویرایش شده است.
ادامه مطلب ...

اين وانفساي اقتصاد و حذف یارانه ها!

0 نظرات
اين وانفساي اقتصاد و حذف یارانه ها!
چهار سال ونیم پیش وقتی محمود احمدی نژاد به قدرت رسید، قیمت نفت سیر صعودی داشت و کارشناسان اقتصادی هر چه کردند تا او را قانع کنند از مصرف بیش از اندازه درآمدهای نفتی پرهیز کند، او نپذیرفت.

بعدها او سراغ بانکها رفت و آنها را واداشت تا وامهایی به نرخ پائین تر ازتورم به کسانی و جاهایی بدهند که او مشخص می کند؛ باز هم حرفهای کارشناسی گوش شنوایی نیافت. هشدارها در باره دستکاری در نرخ سود بانکی کارگر نیفتاد و سیل متقاضیان وامهای بانکی به خصوص طرح های زود بازده، با پیشتیبانی دولت راه افتاد و بانک ها مجبور شدند تا به هر طرح سنجیده و نسنجیده وام بدهند.

کمی بعدتر سازمان برنامه که شصت سال نظام برنامه ریزی ایران را سامان داده بود، از صفحه روزگار محو شد تا دولت به خاصی خرجی هایی بپردازد که ساختار سازمان مدیریت مانع از آن می شد. در تمام سالهای بعد از انقلاب سازمان مدیریت با آن که رئیسش از سوی رئیس جمهور انتخاب می شد ولی همواره ترمز دولت ها بود تا بی گدار به آب نزنند و تا وقتی که بودجه کاری را آماده نکرده اند، هزینه بی خودی نتراشند.

همزمان برنامه چهارم توسعه اقتصادی که در دولت محمد خاتمی تهیه شده بود، به فراموشی سپرده شد فقط با این استدلال که این برنامه درست نیست و اشکالات بی شمار دارد.

محمود احمدی نژاد بارها از این برنامه انتقاد کرد اما گامی برای اصلاح آنچه خود نمی پسندید بر نداشت. قانون برنامه چهارم را نادیده گرفت تا حرفش را در بی قانونی به کرسی بنشاند و به رقبای خود نشان دهد که دولت کاری به قانون و برنامه ندارد. قانونی که در آن پیش بینی شده بود، فقط در پنج سال ۸۰ میلیارد دلار درآمد نفتی هزینه شود، تا به حال بیشتر از ۳۵۰ میلیارد دلار از این درآمدها هزینه شده اما نتیجه اش معلوم نیست.

در دوران اوج درآمدهای نفتی که در تاریخ صد ساله نفت ایران بی سابقه بود، دولت با این پولها ضعف های خود را پوشاند و به صراحت و تلویح بارها گفت که کارشناسان اشتباه کرده و منتقدان حرف رقبا را تکرار می کنند. این پولهای هنگفت که یک سوم کل درامدهای نفتی یکصد سال اخیر است، دولت را چنان سرمست کرد که باورش شد، این درآمدها همیشگی است، پس باید همه اش را خرج کرد.

روزهایی که اقتصاددانان ایرانی به دولت هشدار دادند که این کار آینده خطرناکی به دنبال دارد، کسی گوش نکرد و امروز کیست که نداند، همان زلزله پیش بینی شده، به اقتصاد ایران رسیده است. این روزها رشد اقتصادی به دو درصد رسیده و پیش بینی می شود در سال آینده به زیر صفر برسد که در سی سال اخیر و دوران جنگ هشت ساله با عراق نیز نمونه ندارد.

بسیاری می پرسند چه اتفاقی افتاد که رشد اقتصادی بیشتر از شش درصد در سال ۱۳۷۶ حالا به دو درصد رسیده است؟

پاسخش چندان دشوار نیست. بانکها که با فشار دولت وام داده بودند، اکنون ۵۰ میلیارد دلار از مشتریان طلبکارند و هر کاری می کنند نمی توانند اقساط وامهایشان را پس بگیرند. مشتریان بانک ها نه این نخواهند پول بانک را پس بدهند بلکه ندارند که پس بدهند.

شرکت های بزرگ و کوچک اقتصادی از شرکت ایران خودرو گرفته یک کارگاه کوچک فرش بافی، همه بی پول شده اند. هفت هزار شرکت تولیدی به بانک مرکزی معرفی شده اند تا برای یک سال بدهی آنها به بانک ها به عقب بیفتد.

همزمان دولت هم با این هم پول نفت، بدهی های هنگفتی به شرکت ها دارد و مدیران شرکت ها نمی توانند پولشان را از دولت بگیرند. شرکت های تولیدی هم در مقابل سیل وارداتی که بازار ایران را پر کرده، نمی توانند محصولاتشان را بفروشند. در این میان تحریم های اقتصادی هم چنان فشاری به صنایع به خصوص مادر صنایع ایران یعنی نفت و گاز وارد کرده، که بسیاری از کارها در معرض تعطیلی است و هیچ سرمایه گذار خارجی حاضر به همکاری با ایران نیست.

در این اوضاع به هم ریخته اقتصادی و سیاسی، قرار است برنامه حذف یارانه ها هم اجرا شود که معلوم نیست چه بر سر اقتصاد بیمار و بد حال ایران خواهد آورد.
ادامه مطلب ...

نماهنگ "گذشت" بياد آناني كه در راه آزادي ايران گمنام جان دادند و رفتند

0 نظرات
نماهنگ "گذشت" بياد آناني كه در راه آزادي ايران گمنام جان دادند و رفتند

"خواننده: گمنام - ترانه سرا: گمنام"

جهت دانلود بر روي تصوير بالا كليك كنيد
Link:

ادامه مطلب ...

کلیپ "ترنج" با آواز محسن نامجو (مرور 9 ماه مقاومت ملتي سبز)

0 نظرات
نماهنگ "ترنج" با آواز محسن نامجو

"همراه با مرور تصويري از 9 ماه مقاومت جانانه ملتي سبز "


(جهت دانلود بر روي تصوير كوچك كليك نماييد)
ادامه مطلب ...

پنج شنبه آخر سال با شهداي جنبش سبز مردمي

0 نظرات
پنج شنبه آخر سال با شهداي جنبش سبز مردمي

نقشه محل دفن تعدادي از شهداي جنبش سبز مردمي ايران در بهشت زهراي تهران


كليپ "اينجا ايران است" بياد شهداي جنبش سبز مردمي
ادامه مطلب ...

بهشت زهرا و قبور بی نام؛ میعادگاه سبزها

1 نظرات

بهشت زهرا و قبور بی نام؛ میعادگاه سبزها

. اسفند است .... یاد روزی می افتم که امام آمد و در بهشت زهرا مقدمش را گرامی داشتیم. صدایش در گوشم است که می گفت:" شاه قبرستانهای ما را آباد کرد..." قطعه 257 بهشت زهرا، از شلوغ ترین قطعات است، هم برای اینکه قبر رفتگانیست که در این قطعه دفن شده اند، آنان که هنوز سالی بر آن نرفته است و هم برای اینکه مدفن شهدای شناخته شده 30 خرداد است و مردم هر گاه که برای دیدار رفتگانشان می آیند، سری هم به این جا می زنند.
ندا آقا سلطان، سنگ قبرش همیشه شسته و پر از گل است، اماحتی بر روی چهر ه اش در روی سنگ قبرش ، زخم هایی وجود دارد، یکی روی چشمش، همان چشم هایی که که آخرین نگاهش دنیا را تکان داد، و چند تا روی گونه و پیشانی، عده ای می گویند قبل از سالروز تولدش عده ای آمده اند و از بغض روی سنگ قبرش شلیک کردند و این زخم ها جای شلیک گلوله است. زخم ها تقریبا یک اندازه است. هدیه آنان که حتی نمی توانند پیکر بی روح او را هم شاهد باشند و بر مزارش نیز تیر می افکنند.
سهراب اعرابی هم آن جا دفن است با عکسی که همه دیده ایم، با تی شرت راه راهش، شال سبز بر گردن و نوار سبز بر سر، اشکان سهرابی، علیرضا افتخاری و رامین رمضانی هم این جا منزل دارند. کسی قبر دیگری را نشان می دهد که هنوز سنگ قبر ندارد و می گوید، این را چند روز پس از بقیه بچه ها آورده اند، گلوله ای در قلبش شلیک شده بود. احتمالا از جنازه هایی بوده است که مخفیانه به خانواده ها تحویل داده اند و تهدیدشان کرده اند که حرفی نزنند. عکسی بالای قبر گذاشته شده است و اسمش را با رنگ قرمز به سبک اسم شهدا که خون از آن می چکد، بالای عکس نوشته اند،"فرشاد حسینی خامنه" ، 27 ساله است و روی سنگ قبر تاریخ مرگش 31 تیر ذکر شده است. تاریخ مرگ ها مخدوش است، تاریخ ها را برای آن عده از کشته شدگان که مخفیانه به خانواده ها تحویل داده اند، برای انکه معلوم نشود، همان روز خاکسپاری زده اند.

شهید مظلوم

دنبال امیر جوادی، محمد کامرانی و محسن روح الامینی، شهدای کهریزک و باقی کشته شده های 25 و 30 خرداد می گردم، حداقل آنهایی که اسم شان را می دانم، پیدایشان نمی کنم.

خانواده یکی از شهدا می گوید: محسن را در قطعه شهدا دفن کردند و نمی دانیم کدام قطعه. هنوز فرصت نکرده ایم برای محسن عزاداری کنیم و به خانواده اش تسلیت بگوئیم، او را به دلیل اینکه پدرش سردار سپاه بوده و وفادار به نظام از ما جدا کردند، ما به وفاداری پدرش احترام گذاشتیم اما آنها از نجابت و وفاداری اش سوءاستفاده کردند و مرد دروغگویی که در بی شرمی جهان را حیرت زده کرده است، محسن را در زمره حامیان دولت خواند! او مظلوم تر از دیگر شهدایمان است، هر چند مرگ مظلومانه اش پر برکت بود.

غم انگیزترین قطعه بهشت زهرا

به قطعه 302 می روم که غم انگیز ترین قطعه بهشت زهرا است. در گوشه جنوب شرقی این قطعه، قبرهایی هستند که نامی ندارند، این قبرها فقط شماره جواز دفن دارند و هیچ نامی روی سنگ قبرهای سیاه و کوچکی که روی این قبرها قرار دارد، به چشم نمی خورد. حنیف مزروعی در تابستان از دفن عده ای بدون اسم در این قطعه گزارش شجاعانه تهیه کرده بود و بعد هم ناگزیر از ترک ایران شده بود.

سنگ های بی اسم را می شمرم، 18 عدد قبر هستند. همه مردمی که در آن جا عزیزی دارند از این قبرها اطلاع دارند و به هم نشان می دهند. مردم می آیند و برایشان فاتحه می خوانند و زیر لب زمزمه می کنند که خدا رحمت شان کند اما بعد بی اختیار می گویند، این جوانان بی گناه که حتما آمرزیده هستند، خدا ما را بیامرزد. از یکی در باره قبر بچه هایی که در عاشورا شهید شده اند، می پرسم، می گوید، همه جنازه های عاشورا را به جز چند مورد هنوز تحویل نداده اند. نمی دانم این خبر صحیح است یا نه. جوان هر چه می داند به من و دیگران می گوید. می گوید، شاید می خواهند آنها را هم بی نام و نشان در گوشه ای دیگری از این قبرستان بزرگ دفن کنند اما چشمان مردم همه جا آنها را می بیند.

سبزها در قبر

دنبال قبر های بی نام که می گردم از تعداد جوانان مدفون در این قطعه حیرت می کنم، صاحبان قبور همه جوان هستند، از هر ده قبر، نیمی قبرهای جوانانی است که عکس شان با ژست های زیبا، زینت قبرشان است و قلبم را به درد می آورد، اینهمه جوان،غیر عادی به نظرم می آید، بخصوص که روی عکس و گاه یواشکی پشت عکس برخی از این جوانان، نواری سبز گره خورده است، نگاه شان و علامت سبز آشناست، مثل نگاه همه کسانی که در راهپیمایی ها می بینیم. از ما بوده اند و هستند، دیر یا زود اسرار هویدا می شود. عکس قبر ها و علامت های سبز را می گیرم.

شهیدان گمنام

از اینکه جای آنها نبوده ام، از خود خجالت می کشم، ساعتی می ایستم و نمی دانم چند فاتحه می خوانم، هر چه می خوانم به نظرم کافی نمی آید. با آنها حرف می زنم و کمک می خواهم تا بتوانیم اسم شان را پیدا کنیم؟ نمی دانم خانواده های این قبرهای بی نشان چه می کنند. می دانم که خانواده دختر 17 ساله ای که از روز 25 خرداد گم شده است، هنوز امید بازگشتش را دارند، به آنها گفته اند حتما دخترتان فرار کرده است و آنها از ترس آبرو و شاید به امید اینکه اگر چیزی نگویند، دخترشان را به آنها باز پس می دهند هیچ نمی گویند. شاید این دخترک صاحب یکی از این قبرها باشد. دختران دیگری هم هستند که گم شده اند، در روز عاشورا، دختری را از ماشینش بیرون کشیده اند و برده اند، اسمش در فهرست اوین است اما خودش نیست، همه چشم انتظارش هستند، او را در کدام گور بی نشانی دفن خواهند کرد؟

بهشت زهرا را با همه سبزیش وداع می کنم. با قبور عزیزانی که فقط به جرم یک پرسش " رای من کجاست؟ " امروز به جای اینکه قهقهه خنده شان خانه ها را پر کند، ساکت و بی روح در سرمای زمستان تنها و بی کس در بهشت زهرا غریبانه خفته اند. آنان که حتی خانواده هایشان نمی توانند برای تسلی دلشان هم های های بگریند و باید بغضهایشان را فرو خورند.

با بغضی در گلو و چشمانی پر آب از در اصلی بهشت زهرا خارج می شوم تا پنجشنبه آخر سال و دیداری دیگر...
 
ادامه مطلب ...

سخنان وزیر علوم ایران

0 نظرات
تقاضای جاسوسی توسط دانشجو: دانشجویان اگر دیدند استادی حرفی می زند که با اصول دینی تطابق ندارد به گوش مسئولان برسانند

کامران دانشجو با تأکید براینکه به هیچ عنوان اجازه نمی دهم سکولاریسم و ضدیت با نظام جمهوری اسلامی در دانشگاهها تریج یابد گفت: اگر روسای دانشگاه اجازه ترویج این مسائل را در دانشگاهها بدهند برخورد می کنیم. من از طرف نظام جمهوری اسلامی مأموریت دارم بنابراین به هیچ عنوان اجازه ضدیت با نظام را در داخل دانشگاهها نخواهم داد. وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در پاسخ به اعتراض یکی از دانشجویان که گفت شما اعلام کردید دغدغه دین دارید اما گویا تنها شعار دادید گفت: یکی از مسائلی که در گذشته در دانشگاهها حاکم بود این بود که دین از بسیاری از فعالیتها خارج شده بود بنابراین این مشکل را نمی توان به یک باره اصلاح کرد اما همین که از ابتدا گفتم دغدغه دین دارم بدانید شعار نیست و کم کم بستر آن فراهم می شود. وی اظهار داشت: در این راستا عنوان کرده ام که از این پس استادی را که دغدغه دین نداشته باشد جذب نمی کنیم آئین نامه جذب اعضای هیئت علمی نیز در این راستا حرکت می کند. دانشجو گفت: دانشجویان نیز باید دراین فرایند به ما کمک کنند اگر دیدند استادی حرفی می زند که با اصول دینی تطابق ندارد به گوش مسئولان برسونند
ادامه مطلب ...

شرایط، زمانی خوب می شود که حکومت از دادن مجوز اجتماع به منتقدانش نترسد

0 نظرات
تحلیل جامع حمیدرضا جلایی پور از وضعیت فعلی جامعه:
شرایط، زمانی خوب می شود که حکومت از دادن مجوز اجتماع به منتقدانش نترسد 
. دکتر حمیدرضا جلایی پور، جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفتگویی به تحلیل رفتار حاکمیت و جنبش سبز در قبال یکدیگر پرداخته است. جلایی پور در این گفتگو که زینب اسماعیلی سیویری، از روزنامه بهار با وی انجام داده، بر قوی بودن ریشه های جنبش سبز و ناتوانی حکومت از ادامه رفتارهای خشونت آمیز در درازمدت سخن می گوید: «با اعمال خشونت‌، نمایش خیابانی اعتراضات مدنی کم می شود، ولی حذف نمی‌شود. پیش‌بینی من این است که حتی اگر موج خیابانی کنترل شود، موج‌های بعدی غیرقابل پیش‌بینی‌تر و شاید مهیب‌تر باشد» / «علامت خوب شدن شرایط این است که حکومت از دادن مجوز اجتماع به منتقدینش نترسد. تا وقتی که می‌ترسد یعنی ریشه‌های تب در جامعه وجود دارد و خالی‌بندی تبلیغاتی آنها مبنی بر پیروزی‌شان فقط به درد روحیه دادن به هوادارانشان می‌خورد» / «اگر همان پنج خواسته مهندس موسوی اجرا شود، پتانسیل این جنبش تخلیه می‌شود. ولی بعید است که این کار انجام گیرد. زیرا تندروها فعلاً در حالت مستی ناشی از دوپینگ به سر می‌برند» / «بعضی فکر می‌کنند که وجه غالب این جنبش، وجه خیابانی است، اما این جنبش، وجه فکری و ارزشی مهمی دارد»
متن كامل اين مصاحبه را در زير مي خوانيد:
*در چند ماه گذشته، شرایط کشور به سمت نوعی خشونت نگران‌کننده رفته است به‌ نظر شما علت رادیکال شدن فضای سیاسی کشور چیست؟
اولاً آنچه که در چند ماه گذشته در کشور شاهدش بودیم یک اعتراض مدنی بود ولی عده‌ای با توسل به امکانات رسمی به صورت خشونت‌آمیز با آن برخورد کردند. ثانیاً رادیکالیسم با خشونت یکی نیست. رادیکالیسم یعنی تغییرات بنیادی را پیگری کردن و خشونت یعنی وسایل اجبارآمیز را به ناحق علیه دیگران به کار بردن. شما اگر رادیکالیسم را با خشونت یکی کنید بعد مجبور می‌شوید تمام انسان‌های فرهیخته‌ای را که در جریان انقلاب اسلامی مبارزه کردند آنها را طرفدار خشونت بدانید که این ارزیابی غلطی است.
اگر از منظر کشوری، ملی و سیاسی به خشونت نگاه کنیم و کمی عمیق‌تر بحث کنیم سوال اینگونه مطرح می‌شود که ما چه کردیم که میلیون‌ها نفر به اعتراض به خیابان آمدند؟ این اتفاق را نباید ساده گرفت. الان خیلی ساده بحث می‌کنند، می‌گویند: «سه میلیون نفر ۲۵ خرداد آمدند، خب بعد هم توجیه شدند، اول فکر می‌کردند در انتخابات تقلب شده، بعد که متوجه شدند تقلب نشده، به خانه‌هایشان برگشتند، حالا یک مشت آدم‌ خشونت‌‌طلب و منافق و سلطنت‌طلب و اسرائیلی و مزدور آمریکایی هستند و پررویی می‌کنند و ول نمی‌کنند!». در صورتی‌که سؤال این است که آیا واقعاً آن سه میلیون نفر به خانه‌هایشان رفتند؟ یا به آنها مجال اعتراض مدنی داده نمی‌شود؟
این بدیهی است که دولت باید به اعتراض مردم جواب بدهد. وقتی جواب نمی‌دهد مردم معترض‌تر می‌شوند. و با توجه به شرایط و فرصت‌ها این اعتراض را اینجا و آنجا، امروز و یا در آینده به نحوی نشان می‌دهند.
* علت این رادیکال شدن فضا را چگونه می‌توان بررسی کرد؟
در مورد چرایی این اتفاق دلایل گوناگونی را می‌توان برشمرد: یکی از دلایل آن این است که نظام سیاسی طبق قانون اساسی ما باید برآمده از خواست مردم باشد، همه مردم. همه آدم‌هایی که بالغ هستند و می‌توانند رای بدهند و کاندیدا شوند. نظام سیاسی باید برآمده از ۷۰ میلیونی باشد که در جغرافیای ایران کنونی زندگی می‌کنند. حالا یک عده‌ای پیدا شده‌اند که مدام این نظام سیاسی را کوچک کرده‌اند. مدام آدم‌هایی را بیرون می‌ریزند. اتفاقی که در انتخابات ریاست‌جمهوری رخ داد، این است که: آنها که بیرون ریخته شده‌اند، از باقیماندگان در داخل نظام بیشترند. و اصلاً جامعه سیاسی ایران دوتیکه شده است.
اتفاق دیگر این است که طردشدگان در قیاس با باقی ماندگان، برتری کیفی دارند و جمعیتی انتقام‌گیر نیستند. یک جمعیت تحصیلکرده دارای اخلاق مدنی هستند که عزت خودشان و کشور را می‌خواهند. واز اداره لاف‌زنانه کشور خسته شده‌اند.می‌خواهند در سرنوشت کشورشان اثرگذار باشند.
به نظر می‌رسد اینها که بیرون از دایره قدرت رسمی قرار گرفته‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که قدرت اجتماعی‌شان از آنها که داخل دایره هستند، بیشتر است. ندادن مجوز راهپیمایی هم، این فرضیه آنها را تقویت می‌کند. خوب اگر معترضین به نتایج انتخابات تعداد کمی هستند و پنجاه میلیون نفر نتایج انتخابات را قبول دارند این دیگر نگرانی ندارد؛ به مهندس موسوی مجوز یک سخنرانی بدهند تا قلّت جمعیت معترض را ایرانیان و جهانیان ببینند.
حالا من می‌گویم قطعاً مجوز نمی‌دهند اما باید بدانند که مشکل چیست؟ خودشان برای خودشان موضوع را ماستمالی نکنند. مشکل این است که افراطیون در حال تلاش برای استقرار یک ساختار محدودِ اقتدارگرا هستند.
حالا در واکنش به این سیاست تنگ‌نظرانه وایران و اسلام‌سوز، افراد کیفی جامعه در حال انجام رفتار مدنی است.
این جنبش مدنی و اعتراضی در سال‌های اخیر در هیچ کجای دنیا دیده نشده. ایران از این نظر، بی‌نظیر است که در آن عده‌ای از درآمد نفت و مالیات شهروندان استفاده کنند و با مردم برخورد کنند ولی مردم باز رفتار مدنی نشان دهند.
غیرطبیعی است که یک ملت تحصیلکرده توانا که ۳۰ سال پیش بزرگترین انقلاب در کشورهای منطقه را تجربه‌ کرده و می‌خواسته ساختار سیاسی دربرگیرنده‌ای بسازد، حالا از طرف تندروهای لاف‌زن، تحت فشار است تا به سمت نظامی محدود هدایت شود و پاسخ معترضان هم از جانب آن‌ها بگیر و ببند و متهم شدن به وابستگی به بیگانگان است. خب معلوم است که با این وضع فضا بحرانی می‌شود.
با این همه به نظر من مردم تهران و آنها که معترض بودند،‌ مدنی‌ترین رفتار را از خودشان نشان دادند.
زیرا دولت به عنوان وسیع‌ترین و موثرترین نهاد سازمان یافته جامعه ماست. این نهاد در ایران از لحاظ حجم، تعداد و منابع و قلمروهای دخالت در تمام دنیا بی‌نظیر است، چون بر حوزه‌های دین، اقتصاد، بوروکراسی، فرهنگ و … تسلط دارد. در جامعه ما سپهری نیست که زیر تسلط دولت نباشد. نهادی با چنین اهمیت و تاثیر چگونه اداره می‌شود؟ یکی از روش‌های فعلی تندروها این است که تنها همان هویتی که خودشان معرفی می‌کنند، باید مورد توجه مردم قرار گیرد. اینها معتقد به تکثر هویت نیستند. معتقد به القا هویتی که خودشان تشخیص داده‌اند، هستند. در چنین وضعیتی فضا نمی‌تواند منعطف باشد، بلکه فضا همین می‌شود که می‌بینید. به لحاظ هویتی، تک ‌پایه‌ای پیش می‌روند. به عنوان مثال جوانان تهران، خود را ایرانی می‌دانند، خود را مسلمان و شیعه هم می‌دانند. خود را عضو جامعه ایرانی و جهانی هم می‌دانند. در عین حال برخی خودشان را متخصص یک حرفه یا فنی می‌دانند. بعضی‌ها خود را محقق می‌دانند. برخی هم خود را یک کاسب شریف می‌دانند. آدم‌هایی که الان در تهران زندگی می‌کنند هویت‌یابی‌‌‌های خیلی متکثری دارند و با این هویت‌ها در حال زندگی هستند. وقتی تندروها هویت القایی خود را وحی منزل تلقی می‌کنند طبیعی است که افراد نسبت به آن واکنش نشان دهند.
*افق این اتفاقات چیست؟ فضا در چند ماه گذشته مدام رادیکال‌تر شده است، آیا قرار است اینگونه ادامه یابد؟
در مورد افق این ماجرا هم نباید سطحی برخورد کرد. یک عده فکر می‌کنند بالاخره معترضان حرف خودشان را به کرسی می‌نشانند. مخالفان تندرو که در قدرتند هم می‌گویند جمعش کردیم. اصلاً اینطور نیست. کسی نمی‌تواند ادعا کند که حتماً افق اینگونه خواهد بود- چون افق توسط برآیند نیروهای اصلی جامعه سیاسی و شرایط جامعه ایران تعیین می‌شود. الان حداقل سه نیرو در جامعه سیاسی است. اولین نیرو همین تندروهایی هستند که دنبال ایجاد یک نظام یک‌پارچه هستند. یعنی یک دولت مقتدر چندنفره و یک جامعه مدنی سازمان‌دهی شده به وسیله نهادهای امنیتی و با مردمی مطیع، که این نیرو روی بیست درصد جمعیت نفوذ دارد. دو نیروی دیگر هستند که از سوی جنبش اجتماعی مردم ایران هم حمایت می‌شوند. یکی همین نیروهای اصلاح‌طلب به رهبری موسوی، کروبی و خاتمی هستند که من به آنها سبزهای مدنی می‌گویم. نیرویی که مطالباتش را از طریق سازوکارهای موجود در قانون اساسی پی‌گیری می‌کند. این نیرو برخلاف نیروی اول که قدرت سیاسی رسمی را در دست دارد، قدرت اجتماعی دارد و روی چهل درصد جمعیت نفوذ دارد. یک نیروی دیگر هم هست که روی بیست درصد جمعیت نفوذ دارد که آنها دنبال تغییرات جدی‌تر هستند و معتقدند با ساختار موجود قانون اساسی نمی‌توان معضلات جامعه را حل کرد که من به آنها سبزهای انقلابی می‌گویم. آینده جامعه سیاسی باب میل هیچ‌کدام از این سه نیرو پیش نمی‌رود بلکه برآیندی از این سه نیرو در ربط با شرایط جامعه است که اتفاق می‌افتد و پیش‌بینی قطعی آن کار ساده‌ای نیست. به عبارت دیگر، فقط نیت‌های آگاهانه این سه نیرو آینده را رقم نمی‌زند. نتیجه ناخواسته عمل این سه نیرو و شرایط جامعه جهت بردار تحولات سیاسی را روشن می‌کند.
پس ازانتخابات اتفاقی که رخ داده این است که آن بخش مخذوف و بیرون رانده شده جامعه قدرت خود را در برابر انحصار‌طلبی تندروها دیده است یعنی همان ظهور جنبش سبز. بعید می‌دانم پتانسیل‌های این جنبش مدنی و حقوق شهروندی به راحتی محو شود. مفیدترین کاری که می‌توان کرد، جواب دادن به خواست‌های آنهاست. اگر همان پنج خواسته مهندس موسوی اجرا شود، پتانسیل این جنبش تخلیه می‌شود. ولی بعید است که این کار انجام گیرد. زیرا تندروها فعلاً در حالت مستی ناشی از دوپینگ به سر می‌برند. دوپینگ با نمایش پلیس در خیابان‌ها، با تبلیغات تلویزیونی.
لذا اکنون سوال این است که اگر تندروها به گشایش سیاسی و بازگشت اصلاحات تن ندهند چه اتفاقی می‌افتد. من حدس می‌زنم که در کوتاه مدت مهم‌ترین اتفاق همین است که افتاده است: بدین معنا که طیف تندروها به جای اداره و توسعه کشور دائم مجبورند دست به تهدید و برخورد و کنترل بزند، هرچه این روند افزایش و ادامه پیدا کند، شرایط بدتر و بدتر می‌شود. حتی اگر خیابان‌ها هم آرام باشد. علامت خوب شدن شرایط این است که حکومت از دادن مجوز اجتماع به منتقدینش نترسد. تا وقتی که می‌ترسد یعنی ریشه‌های تب در جامعه وجود دارد و خالی‌بندی تبلیغاتی آنها مبنی بر پیروزی‌شان فقط به درد روحیه دادن به هوادارانشان می‌خورد و کشور را از حالت کنترل به حالت مدیریت و اداره برنمی‌گرداند.
ممکن است در کوتاه‌مدت، تندروها در مقاطعی احساس کنند که اوضاع آرام شده است ولی این مطالبات پایان نمی‌گیرد این آدم‌ها توی جامعه هستند. نمی‌توان که آنها را توی دریا ریخت. توی ایران و خانه‌هایشان هستند. تلویزیون می‌بینند، پشت کامپیوتر می‌نشینند. در محل کار و محافل و مهمانی‌هایشان با هم حرف می‌زنند. جایی نرفته‌اند. همین‌جا هستند و هر چه هم کتک بخورند و دستگیر شوند، بحران ریشه‌ای‌تر می‌شود. تاثیر خشونت‌ها این است که نمایش خیابانی این اعتراضات مدنی کم می‌شود، ولی حذف نمی‌شود. پیش‌بینی من این است که حتی اگر این موج خیابانی کنترل شود، موج‌های بعدی غیرقابل پیش‌بینی‌تر و شاید مهیب‌تر باشد.
ده سال پیش، تندروها، فکر کردند، یکسری دانشجو را کتک زده‌اند و به خوابگاه حمله کردند و ۲۳ تیر مردم هم آمدند و بعد تمام شد. به اصطلاح سال ۷۸ تا ۸۰، اصلاحات را سرکوب کردند. اما کسی فکر نمی‌کرد که سال ۸۸، سه میلیون نفر در تهران به خیابان بیاید. به عبارت دیگر مساله آن‌ سال‌ها حل نشده بود. تندروها خیلی هنر کنند فقط در کوتاه‌مدت می‌توانند کشور را کنترل کنند ولی اینجوری کشور اداره نمی‌شود. ببینید برای جشن و راهپیمایی ۲۲بهمن امسال مجبور می‌شوند صدها هزار نیروی امنیتی را در سراسر کشور بسیج کنند. این حاکمیت بر قلب‌ها نیست. این کنترل بدن‌هاست.
*اما برخی اصولگرایان معتقدند اگر ۱۸ تیر به خوبی سرکوب می‌شد، این اتفاقات رخ نمی‌داد.
اشتباه همین جاست. هر چه بیشتر سرکوب صورت گیرد، بحران بیشتری درست می‌شود. این بحران ممکن است امروز خودش را نشان ندهد اما در جامعه هست و در فرصتی خودش را نشان می‌دهد. این دفعه خودش را در انتخابات و در رفتار مدنی مردم نشان داد. دفعه دیگر معلوم نیست کجا.
اگر در انتخابات اعتراض مردم به رسمیت شناخته می‌شد و به احترام حداقل ۱۴ میلیون نفری که به طور رسمی اعلام کردند به مهندس موسوی رای داده‌اند، اجازه می‌دادند صندوق‌ها دوباره شمرده شود، ما که از افغانستان کمتر نبودیم.اعلام نتیجه انتخابات افغانستان دوماه طول کشید. گروه‌های بی‌طرف وارسی و داوری می‌کردند، بخشی از مردم توجیه می‌شدند. این کار انجام نشد و سطح انتقادات را از دولت به انتقاد از نظام افزایش دادند.
به نظر من اگر همین بی‌تدبیری ادامه پیدا کند بحرانی که می‌تواند ساده‌تر حل شود به بحرانی لاینحل تبدیل می‌شود. یعنی گره‌ای که با دست باز می‌شود بعداً با دندان هم باز نمی‌شود.
*طیف میانه‌رو اصولگرایان تلاش می‌کند جامعه را به سمت تعادل هدایت کند. آیا نمودهایش در سطح جامعه هم دیده می‌شود؟
متاسفانه نه؛ فرصت‌سوزی زیادی شد. از بعد حوادث عاشورا به جای اینکه دست به کارخانه ملحدسازی و منافق‌سازی بزنند، حداقل باید خواست‌های قانونی و منطقی معترضان را جدی می‌گرفتند. به جای این کار سیاست تهدید و رعب از طریق بگیر و ببند را ادامه دادند.عدم تحمل جریانات سیاسی و حرف‌ها هم یکی از اینهاست. مثلاً مناظره‌های نیم‌بند ماه پیش بعد از مناظره آقای اطاعت تعطیل شد و دیگر تحمل نکردند. بزرگ‌ترین عاملی که باعث شده مردم پیگیر اخبار رسانه‌های خارجی باشند سیاست‌های صدا‌و‌سیما است. نظرسنجی‌ها روندهای خیلی بدی را نشان می‌دهد. حداقل در تهران دو‌سوم علاقمندان به اخبار از طریق صداوسیما اخبار را نمی‌شنوند.هر جنبشی اجزای متکثری دارد، یک ترکیب یک دست ندارد ولی فعلاً تندروها باید خدا را شکر کنند وجه غالب جنبش سبز، یک وجه اصلاحی و به دنبال احقاق حقوق شهروندی است. جنبش سبز، یک جنبش مدنی است، یک جنبش رادیکال انقلابی نیست. معتقدم که از جنبش مارتین لوترکینگ هم مدنی‌تر است.از جنبش ماندلا در آفریقای جنوبی هم مدنی‌تر است. تا به حال این جنبش مدنی بوده، حرفش را هم به صورت مدنی زده و دو وجهه هم دارد. بعضی فکر می‌کنند که وجه غالب این جنبش، وجه خیابانی است، اما این جنبش، وجه اخلاقی، فکری و ارزشی مهمی دارد، آنگونه که هرجا این آدم‌ها هستند، این جنبش هم هست. در محافل، خانه‌ها، اتوبوس، تاکسی، با این جنبه اعتراض‌ها نمی‌توان کاری کرد، مهم‌ترین وجه این اعتراض‌ها هم همین است. با استقرار نیروی پلیس می‌توان با تجمع‌های خیابانی برخورد کرد. اما وجه فرهنگی اعتراض‌ها مهم است که نمی‌توان با آن برخورد کرد. برخورد با آن باید اخلاقی و فرهنگی باشد نه از موضع قدرت و زور. با بسیج ده‌ها هزار نیرو، روز افتخارآمیز ۲۲بهمن را برگزار کردن که افتخار ندارد.من قبول ندارم که می‌گویند ۳ میلیونی که روز ۲۵ خرداد به تظاهرات آمدند، بالای شهرنشین بودند، مگر کل مناطق بالای شهر چقدر جمعیت دارد؟ قشر متوسط همین شهر از جاهای مختلف به تظاهرات آمده بودند. تازه کدام علائم نشان داده یا تحقیقاتی نشان داده که طبقات ضغیف و فرودست طرفدار تندروها هستند.
* دقت در برخی موضع‌گیری‌های فعالان سیاسی اصولگرا نشان می‌دهد که آنها از موضع‌های مختلفی سخن می‌گویند. برخی می‌خواهند‌ هاشمی را حذف کنند، برخی از سران فتنه حرف می‌زنند و برخی هم کمی متعادل‌تر رفتار می‌کنند. علت این تفاوت دیدگاه‌ها چیست؟
یکی از ویژگی‌های جبهه مخالفان اصلاح‌طلب این است که تشتت دارند ولی در عین حال پروژه‌های گنده می‌خواهند اجرا کنند. مثلا می‌خواهند همه اصلاح‌طلبان را محو کنند، یک جنبش فراگیر ملی را به چند اغتشاشگر تقلیل دهند و یک نظام یک‌پارچه اقتدارگرا را که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی‌شود، ایجاد کنند.آنها یک دست نیستند. ناهماهنگی جبهه مخالفان اصلاحات را حداقل می‌توان در دو گروه دید. یک گروه کوچک که هر روز آب می‌روند و کوچک‌تر می‌شوند، تندروها هستند. در چند ماه اخیر در حال کم شدن هستند. همه سروصداها مال این گروه است اما چون از شش تا کانال حرفشان پخش می‌شود، بعضی فکر می‌کنند زیاد هستند. ولی طیف وسیعی هم بین اصولگرایان هستند که تندروی‌ها را قبول ندارند. بالاخره آنها تجربه انقلاب را به یاد دارند. بعد از انقلاب، وقتی دولت پهلوی منحل شد و هنوز دولت جمهوری‌اسلامی تشکیل نشده بود، وقتی‌که مملکت در جنگ بود، مناطق قومی پر از التهاب بود، ‌ارتش مشکل داشت، سپاه و بسیج هنوز تشکیل نشده بود، با این وجود امام(ره) همه مردم را با یک گروه اداره نمی‌کرد. بعد از ۳۰ سال که همه مردم با سواد شده‌اند شهرها از ۲۰۰ تا به دوهزار افزایش یافته، دنیا جهانی شده و همه چشم‌وگوش‌ها باز شده می‌خواهند با یک گروه، آن هم با چند نفر لاف‌زن مملکت را اداره کنند. خیلی از اصولگراها هم می‌دانند که این روش اداره درست مملکت نیست. اقتصاد و فرهنگی و دانشگاه و روابط بین‌المللی ایران در حال رکود است. حتی جشن مردمی ۲۲ بهمن هم باید با حضور دهها نیرو برگزار شود! آدمهای عاقل اصول‌گرا و غیر لاف زن هم می‌فهند وضع از چه قرار است.
*فضای روانی جامعه هم فضای مناسبی نیست.
الآن یک فضای بی‌اعتمادی بین دولت و اقشار فرهیخته جامعه است. مثلاً طرح هدفمند کردن یارانه‌ها بسیار اساسی است ولی اولین شرط اجرای آن اعتماد مردم به دولت است که الآن ضعیف است.
*سال ۸۴،‌ گروهی از جامعه‌شناسان در مورد انتخابات بیانیه‌ای دادند که شما هم آن بیانیه را امضا کرده بودید و نامزد منتخب خود را در آن بیانیه معرفی کرده بودند، آیا اتفاقات هشت ماه گذشته نیز برای جامعه‌شناسان قابل پیش‌بینی بود؟
همه اتفاقاتی که در این دوره رخ داده، پیش‌بینی شده بود،‌اما هیچ‌کس پیش‌بینی نمی‌کرد که اتفاقات به این شدت رخ دهد. در بیانیه سال ۸۴ گفته شده بود اینها به فقرا کمک نمی‌کنند بلکه اینها فقط اقتدارگرایان فقیرنوازند. دوره آقای خاتمی که شعار توسعه سیاسی مطرح بود، وضع اقتصادی مردم بهتر بود چون توسعه سیاسی با توسعه اقتصادی ربط وثیق دارند.اما اکنون هم توسعه فرهنگی هم توسعه سیاسی و هم حتی توسعه اقتصادی درجا می‌زند. یعنی فقیرها، افسرده‌ها، حاشیه‌نشین‌ها مدام بیشتر می‌شوند. به عبارت دیگر به جای جلورفتن جامعه ایران درجا می‌زند و در پاره‌ای حوزه‌ها حتی عقب می‌رود.
* حرکتی که مردم بعد از انتخابات انجام دادند و واکنش تندروهای رقیب به این حرکت هم برای جامعه‌شناسان قابل پیش‌بینی بود؟
پیش‌بینی همه این بود که یک اعتراض به جامعه تحمیل می‌شود، اما کسی پیش‌بینی نمی‌کرد که این اعتراض اینقدر وسیع و مدنی باشد. هشت ماه است که توسط معدودی تندرو به میلیون‌ها نفر از مردم اهانت می‌شود و گفته می‌شود اغتشاشگر هستید. سیاستمداران محبوب آنها به ناروا وابسته به خارج و فرمان‌بگیر از آمریکا، اسرائیل و … و سران فتنه معرفی می‌شوند.جامعه‌شناسان این بی‌حیایی‌های سیاسی را پیش‌بینی نکرده بودند.
* یکی از تحلیل‌های مطرح شده در این مدت، پیشروتر بودن مردم از تحلیلگران و فعالان سیاسی است، به نظر شما این تحلیل قابل پذیرفتن است؟
در جامعه‌شناسی متعارف جامعه را به نخبگان و توده تقسیم می‌کردند. اکنون اغلب مردم مثلاً در تهران به نوعی نخبه‌اند و در بخش‌هایی غیرمتخصص هستند. لذا تقسیم جامعه به نخبه و توده خیلی معنا ندارد. در جامعه فعلی ما فردیت خیلی مهم شده، افراد هم فقط یک فرد نیستند، آنقدر پیچیده و ماهر شده‌اند که هر کدام مثل یک نهاد هستند. می‌توان گفت «فردیت نهادینه شده» در جامعه زیاد شده است. لذا یکی از دلایلی که نمی‌توان این اعتراض‌ها را مهار کرد، به این خاطر است که اغلب افراد معترض، معمولی نیستند. افرادی آگاه و مرتبط با جامعه هستند. مهار این جنبش مشکل است اما برای آرام کردن آن باید پاسخ مناسب به آن داد. کف مطالبات آن هم اجرای پنج خواسته مهندس موسوی است.معترضان، بی‌گدار به آب نمی‌زنند. افراد معترض نمی‌خواهند با توسل به خشونت، بهانه به رقیب بدهند و خودشان را به کشتن بدهند، بلکه می‌خواهند به تدریج از تعداد اقتدارگراها و تندروها کم شود، آنها به دنبال یک تحول فکری و اخلاقی در جامعه هستند، آنها به دنبال احترام به تکثر سیاسی در حوزه جامعه سیاسی هستند. هم اصولگراها و هم اصلاح‌طلبان و هم دیگر گروه‌های حذف شده باید در حوزه رسمی سیاست حضور داشته باشند. اعتراض سبزها برای ارتقا یک زندگی بهتر و با عزت‌ بیشتر برای همه مردم است. سطح بحث‌هایی که الان در حال طرح است تا شهرستان‌ها، روستاها و همه خانه‌ها می‌رود. آن وقت اگر وضع جامعه اصلاح نشود، دردِ تندروها دیگر بی‌درمان می‌شود و متأسفانه جامعه مستعد مطالبات ساختاری و انقلابی می‌شود.
*ارزیابی شما از نقش کنونی و آتی موسوی و کروبی در تحولات سیاسی ایران چیست؟
آقای موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و دیگران اینها فقط یک فرد نیستند، اینها در شرایط فعلی فشرده خواسته‌های اقشار تأثیر گذار جامعه هستند. اگر مدیران کشور بخواهند کشور را از وضعیت «کنترلی» فعلی به وضعیت «اداره‌ای» و وضعیت «توسعه‌ای» ببرند مهمترین نعمتی که در اختیار دارند همین شخصیت‌ها هستند. چون این افراد مورد اعتماد اقشار تأثیرگذار جامعه هستند. با افرادی که دم از کشتن و گرفتن می‌زنند که کشور را نمی‌توان اداره کرد. متأسفانه تندروها کشور را وارد وضعیت حاد فرسایشی کرده‌اند. همه باید برای آینده کشور دعا کنیم.
ادامه مطلب ...

در ستایش شرم

0 نظرات
در ستایش شرم
. اتفاقی همچون انتشار تصاویر وحشی‏گری نیروهای انتظامی در کوی دانشگاه تهران، می تواند در هر کشوری با رسانه های نسبتا آزاد و با حاکمیتی نسبتا پاسخگو، غوغا به پا کند. زیر فشار افکار عمومی، دولتمردان خود را ناگزیر می‌بینند توضیح دهند، به خصوص اگر پیش‌تر در توضیح همان واقعه چیزهایی به دروغ گفته باشند. در چنین شرایطی کسانی به کار تحقیق گماشته می‌شوند و تقصیرکاران رسوا. ممکن است نتیجه کار یا برخوردی که با مقصران می‌شود، همه را راضی نکند، اما رسانه‌ای هست که باز توضیح بخواهد و حاکمانی ناگزیر که توضیح بدهند و اقناع کنند. با آشکار شدن دروغ، نه فقط تقصیرکاران، که تا چندی هم‌قطاران و نزدیکانشان هم به موضع دفاعی می روند. در کنه این کنش (یا بهتر بگوییم، واکنش)سیاسی، امری شخصی، حسی تماما بشری، نهفته است: شرم. حسی که تعریف کردنش آسان نیست، اما هر که تجربه کرده می‌شناسدش. این حسی است که حاکمان و مسوولان ویرانه‌ای که از جمهوری اسلامی مانده، با آن بیگانه‌اند. اینجا دروغ سکه رایج است و سیاست‌شان عین وقاحت‌شان است. اینجا دیر زمانی است از شرم خبری نیست.

نگاهی به آنچه در این هشت ماه از جنایات کوی دانشگاه و مسببانش گفته شده بیاندازیم: سراسر دروغ! از نماینده مجلس گرفته تا رئیس دولت، از مقام انتظامی گرفته تا رئیس حکومت، همه انگشت رو به در و دیوار گرفته اند. «دشمن» و «خودسر»و «ناشناسان» و … «کسی جز ما.» حال آنکه ما و ایشان و همگان دیدیم که کرد آن که کرد. با کدام نشان و به کدام نام کرد. و این نه اولین بار است که تشت رسوایی چنین از بام می‌افتد و نه آخرین بار خواهد بود. به یاد بیاوریم همین کوی دانشگاه را ده سال پیش‌تر. آن تیغ ریش تراشی که شهره شهر شد. و به یاد بیاوریم ترور حجاریان را، انتخابات مجلس را، و همین دیروز، شعبده بازی با صندوق رای را. زهی دیانت، اینجا سیاست‌شان عین وقاحت شان است! از شرم، از آن لرزش خفیف و از آن فروریختن درونی، اینجا، خبری نیست.با جنبش سبز اما اتفاقی تازه در حال رخ دادن است. اتفاقی که شاید بعدها بفهمیم نشر تصاویر توحش نظامیان با دانشجویان در ۲۵ خرداد، جزء مهمی از آن بوده. این اتفاق پیشروی شرم است در جبهه وقاحت. وقاحتی که تو گویی با سیری طبیعی – منطبق بر نظریه داروین شاید – تکوین یافته تا ضامن بقاء باشد. تصاویری که این روزها به بی شمار خانه راه یافته و بی شمار قلب را فشرد، به هر انگیزه که منتشر شده باشد، ضرب تبری است بر درخت از درون پوسیده وقاحت. ضربه ای که چون فرود می آید تکه هایی هر چند کوچک از تنه را جدا می کند. خواه این تصاویر آمده باشد که برانگیزاند و خشونت را احیاء کند، خواه درز کرده باشد تا فلان سردار را قربانی کند یا به بهمان فرمانده شهردار شده ضرب شست نشان دهد، خواه فرستندگان آن شرم را شناخته باشند و این گواه شرمشان باشد، یا کماکان بر مدار وقاحت بچرخند و هدف تنها انتقام جویی از همراه دیروزشان بوده باشد، در هر حالت کسانی از جبهه هراسان – ولو همچنان مقاومِ – وقاحت را لرزان تر از پیش کرده. این ضرب تبر نه اول ضربه بود و نه آخرین. بسیار از این ضربه ها فرود خواهد آمد، و بیهوده خوشبین اگر نباشیم، بسیار هم از این ضربه ها باید، هر یک ردی از شک، ردی از تردید، بر پیکر این درخت .تنومند وقاحت. و هر رد شک که شرم شود، فرو می ریزد. خوب اگر گوش کنید، صدایش را می شنوید. صدای تبر سبز شرم را بر درخت از درون پوسیده وقاحت.
ادامه مطلب ...

عناوین مطالب سایت خبری جنبش سبز

» گفتگو بین کاربران

درحال حاظر بخش گفتگوی کاربران بدلیل مشکلات فنی فعال نمی باشد

برای حمایت از ما کده بنر زیر را در سایت خود ثبت کرده و دوستان خودرا با ما آشنا سازید تا اخبار و مطالب صحیح را داشته باشند


بنر و لینک باکسهای زیر مربوط به این سایت نیست و فقط جهت آشنائی کاربران دیگر با آدرس فیلترنشده این سایت می باشد و مطالب موجود در آنها به ما ارتباط ندارد. شما می توانید با هرکلیک روی بنرهای زیر بنر ما را در یک سایت دیگر موجود در سیستم تبادل بنر نمایان سازید